رمان دشمن عزیز
عنوان | رمان دشمن عزیز |
نویسنده | جین وبستر |
ژانر | رمان صوتی، اجتماعی، کلاسیک |
تعداد صفحه | 354 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان دشمن عزیز اثر جین وبستر به صورت فایل PDF و صوتی (mp3) قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دشمن عزیز ادامه کتاب بابا لنگ دراز به حساب میرود در سال ۱۹۱۶ منتشر شد. سالی در این نامهها اتفاقاتی که در نوانخانه جان گریر میافتد را برای آنان تعریف میکند. پرورشگاهی که به درخواست جودی و همسرش جرویس پندلتون مدیریت آن را به سالی پیشنهاد دادند تا آنجا را سرو سامان بدهد. در این میان روابط سالی با پزشک پرورشگاه، همچنین سیاستمداری ثروتمند باعث تجربههای جدیدی در زندگی سالی میشود. روابط پرفراز و نشیب با دکتر رابین مک ری، که به او دشمن عزیز میگویدو یک سیاستمدار ثروتمند به نام گوردون هالوک زندگی سالی را بسیار تحت تاثیر قرار میدهد در کتاب دشمن عزیز، جین وبستر بخوبی پیشرفت یک زن را در طول داستان نشان میدهد و در پایان کتاب بعد از تمام شدن مشکلات سالی را به عنوان یک مدیر اجرایی توانمند معرفی کند …
خلاصه رمان دشمن عزیز
«خانم در جودی آبوت پندلتون» سرکار خانم! چهار نامه، دو تلگراف و سه چک بانکی شما رسیدو دستورات شما به محض آن که این سرپرست پر مشغله بتواند ترتیبشان را بدهد، اطاعت خواهد شد من كار اتاق غذاخوری را به «بتی کیندرد» محول کردهام. صد دلار در اختیارش گذاشتم تا خرج نوسازی آن اتاق ملال انگیز کند. او این مسئولیت را پذیرفت، پنج یتیم با عرضه را انتخاب کرد تا در خرده کارها کمکش کنند، و در را بست.. از سه روز پیش بچه ها ناهار و شامشان را پشت میز تحریرشان در کلاس درس خورده اند. من هیچ خبری ندارم که «بتسی» چه کار میکند، ولی او خیلی با سلیقه تر از
من است و دخالت من دیگر لازم نیست چه آرامش و صفائی دارد که بتوانی کاری را به کسی محول کنی و مطمئن باشی که آن کار به خوبی انجام میپذیرد ضمن احترام برای سن و سال و تجربه کارکنانی که در اینجا به آنها برخوردم، باید بگویم که دریچه های ذهن آنها به روی افکار جدید باز نیست و یتیم خانه «جان گری» بر تا امروز درست همانطوری اداره شده که بنیانگذار شریف آن در سال ۱۸۷۵ برنامه اش را ریخته! ضمناً «جودی» عزیزم! پیشنهاد تو درباره یک اتاق غذا خوری برای سرپرست یتیم خانه که من به علت معاشرتی بودنم در آغاز به آن اعتنائی نکردم، حالا نجات بخش من شده است.
وقتی از فرط خستگی در حال مرگ هستم غذایم را تنها میخورم. ولی در فواصل زنده بودنم یکی از همکاران را دعوت میکنم که با من غذا صرف کند و در فضای صمیمانه ای که میز غذا بوجود میآورد، کاری ترین ضربه هایم را وارد میسازم… موقعی که دلم میخواهد بذر هوای تازه را در جان دوشیزه اسنیت بکارم او را به ناهار دعوت میکنم و ماهرانه کمی اکسیژن را لابه لای لقمه های گوشت بیفتک او میچپانم. بیفتک اسمی است که آشپزما روی یک پی پس دو رزیستانس گذاشته که توی بشقابمان قرار میدهد. در ماه آینده میخواهم موضوع تغذیه کارکنان اینجا را مورد بررسی قرار دهم …
- انتشار : 22/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403