رمان گریز

رمان گریز 1
عنوانرمان گریز
نویسندهمرضیه قنبری
ژانرعاشقانه، اجتماعی، پلیسی
تعداد صفحه507
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان گریز اثر مرضیه قنبری

دانلود رمان گریز اثر مرضیه قنبری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

پری ماه بعد فوت پدر و مادرش، مجبور به زندگی با عمه و پسر عمه اش می شود، علاقه ی امیررضا به ماه پری دشمنی و کینه عمه نسبت به او را درپی دارد، این درحالی است که، ماه پری برای خرج زندگی خود در شرکتی مشغول به کار شده و با مزاحمت های رئیس شرکت (عرشیا بزرگمهر) هم دست و پنچه نرم می کند! بطوری که یک روز برای نجات عفت و آبروی خود مجبور میشود‌ …

خلاصه رمان گریز

دیر به خانه برگشت دیرتر از همیشه از آن همه راه رفتن، پاهایش ذوق ذوق می کرد بد بود که حتی پولی برای برگشت به خانه نداشت و روی گفتنش را هم به امیررضا! سه روز گذشته بود و هر غروب؛ ماه پری در انتظاری که به سرانجام نمی رسید بی تفاوتی آزاردهنده ی بزرگمهر را پشت سر می گذاشت… از ملک خبری نبود و ماه پری توجیهی برای دیر رسیدنش نداشت که تماسی با او نگرفت. کلید که به در انداخت و وارد حیاط شد، نگاهش دور چرخید. سکوت خانه در آن ساعت از روز بعید به نظر می رسید

که با تعجب، کفش هایش را از پا کند و حینی که قدم درون اتاق می گذاشت ملک را صدا زد. خبری نبود و شاید این بی خبری کمی از استرس درونش را کم می کرد. از این که مجبور نیست راست و دروغ به هم ببافد و تحویل او دهد! لباس هایش را از تن بیرون کرد و پاهای خسته اش تا آن جا رمق داشت، که لیوانی چای بریزد‌. بعد از آن کنار دیوار سر خورد و نگاهش به ناکجا دوخته شد. آن روزها همه ی ذهنش آشوب بود از رفتار مردی که نه می توانست حکم به گناهانش دهد، نه توانست نگاه های ممتد و

طولانی اش را به قصد و غرضی شاید شوم، تعبیر کند! همه چیز در مورد او در هاله ای از ابهام قرار داشت و این اواخر، رفتارش عجیب تر از همیشه به نظر می رسید! در فکر و خیالاتش غرق شد و یک وقتی به خود آمد که صدای بسته شدن درب حیاط تو گوشش پیچید. صدای لخ لخ دمپایی های ملک روی موزائیک ها شنیده می شد و کمی بعد، او در اتاق را باز کرده و با چند قدم ماه پری ایستاده بود. سلامش را با اخم و تشر جواب داد و حینی که به سمت آشپزخانه می رفت پرسید: چته؟ ولو شدی! ماه پری

لیوان خالی را برداشت و به سختی از جایش برخاست و در همان حال هم گفت: خسته‌م. ملک قابلمه ای که زیر بغل داشت روی کابینت گذاشت و چادر نمازش را از سر باز کرد. پوزخندی زد: کوه کندی؟! منتظر جواب او نماند و نگاهش دور چرخید با دیدن اجاق گاز خالی، بیش تر اخم‌هایش به هم رفت: چرا غذا درست نکردی؟ حتمی باید بهت بگم؟! ماه پری لیوان را درون سینگ گذاشت و نگاهش را از قابلمه گرفت: الان یه چیزی درست می کنم. _لازم نکرده بیا برو بیرون… می خواستی درست کنی قبل این که من بیام، یه تکونی به خودت داده بودی!

دانلود رمان گریز
3.78 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان گریز هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان گریز

لطفا پس از مطالعه رمان گریز نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک