دانلود رایگان رمان او خودش باران بود اثر زهرا فاطمی
دانلود رمان او خودش باران بود اثر زهرا فاطمی (باران) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
با ما باشید با سوپرایزی دیگر از رسانه رمانبوک و داستان باران، دختری با فانتزی های زیبا و آرام، او با آغاز ترم جدید، زمانیکه سر کلاس در کنار پنجره به عاشقانه های پاییزی فکر میکند ، ناخواسته خودکار قرمزش را که جوهر پس میدهد بر روی صندلی کناریش میگذارد، بردیا افراخته یکی از دانشجویان که با تاخیر به کلاس میرسد، با لباس روشن در صندلی کناریش می نشیند، این شیطنت ناخواسته باران سرآغاز سرنوشتی تلخ و شیرین در زندگی اوست که …
خلاصه رمان او خودش باران بود
استاد که وارد کلاس شد به احترامش دانشجویان قیام کردند … ( البته چند نفری خودشان را به نفهمی می زدند که مثلا متوجه حضور استاد نشدند) باران اما هنوز در احوال آن گنجشکی بود که روی شاخه ی درخت پشت پنجره لانه کرده بود … لبخندی به لب آورد که از نظر استاد دور نماند … سرش را به نشانه تاسف تکان داد … معلوم نبود باز یکی از این خل و چل های رویا پرداز به تورش خورده باشد!
کتاب را از کیف چرمش بیرون کشید و بازشش کرد و با مروری کوتاه از جایش برخواست … ماژیک را از روی میز برداشت و سرش را باز کرد هنوز اولین کلمه را روی تخته ننوشته بود که در کلاس باز شد و قامت پسری جوان در چهار چوب در هویدا شد … پسرک که خواب مانده بود عذرخواهی تحویل استاد کرد و با سلام سر سری به جمع، به دنبال جای خالی گشت
دو جای خالی چشمش را گرفت … با تکان سر استاد به معنی اینکه برود و سرجایش بنشیند مجدد عذرخواهی تحویلش داد و بی توجه به نگاه خیره ی چند دانشجو از بین آنها رد شد و همین که خواست روی صندلی خالی وسط کلاس بنشیند متوجه شد نشیمنگاه نداد و همین باعث خنده ی چند نفر از دانشجویان شد …
عالی بود
سلام
الان این رو نصفه نیمه خوندم
اما رمان باران قبلی رو خیلی دوست داشتم
اصولا از شخصیت های ضعیف برای دختر خوشم نمیاد
برام جالبه اسم ها رو تکراری انتخاب کردید
سلام من از رمانتون خیلی خوشم میاد ولی یه رمان دیگه هم به اسم باران خونده بودم با همین شخصیت های داستان و داستان هم تا نصفه هاش شبیه همون داستان بود ولی بعدش موضوعش فرق کرد حالا نمیدونم اون رمان کپی بوده یا ممنوع شده ولی هرچی که بود خیلی خوب بود