کتاب بانوی زیبای من
عنوان | کتاب بانوی زیبای من |
نویسنده | جرج برنارد شاو |
ژانر | نمایشنامه، عاشقانه، درام، ادبیات کلاسیک |
تعداد صفحه | 97 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب بانوی زیبای من اثر جرج برنارد شاو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان به الیزا دولیتل، دختر گل کاکنی مربوط میشود که از استاد هنری هیگینز، یک آواز شناس، درسهای گفتار میگیرد تا بتواند به عنوان یک خانم عمل کند. هیگینز با وجود طبیعت بدبین و دشواری در درک زنان، به او وابسته میشود. در ادواردین لندن، الیزا دولیتل یک دختر با لهجه غلیظ کاکنی است. پروفسور هنری هیگینز، آواز شناس مشهور، در کاونت گاردن با الیزا روبرو میشود و از ابتذال گویش او ابراز تاسف میکند. هیگینز همچنین با سرهنگ پیکرینگ، یک زبان شناس دیگر ملاقات میکند و از او دعوت میکند که به عنوان مهمان خانهاش بماند. الیزا و دوستانش به این فکر میکنند که زندگی راحت چگونه خواهد بود …
خلاصه کتاب بانوی زیبای من
در این موقع هیگینز و پیکرینگ در اتاق کتابخانه سرگرم صحبت درباره لیزا هستند. پیکرینگ: مرا ببخش هیگینز، اگر یک مطلبی را بی پرده مطرح میکنم، ولی آیا تو مردی هستی که بتوانی جایی که پای یک زن در زندگیت به میان بیاید خودت را از نظر اخلاقی حفظ کنی؟ هیگینز: تا به حال با مردی روبرو شدهای که جایی که پای زن به میان آید خودش را از نظر اخلاقی حفظ کند؟ پیکرینگ: بله… خیلی زیاد. هیگینز: ولی من همچو مردی را تاکنون پیدا نکردهام من فقط میدانم از لحظهای که زنی پای در زندگیم میگذارد تبدیل به یک موجود حسود سوء ظنی و مزاحمی لعنتی میشود و خودم نیز همین که با زنی طرح دوستی میریزم به یک انسان خودخواه و
غیرقابل تحمل مبدل میشوم، برای این که زنها همه چیز را وارونه میکنند و از ساعتی که یک زن در زندگی یک مرد وارد میشود هر کدام دنبال خواستها و افکار خودشان هستند. پیکرینگ: در چگونه اموری؟ هیگینز: خدا بهتر میداند… آن طور که به من ثابت شده مرد دلش میخواهد به طریقی زندگی کند و زن به طریق دیگر، و هر کدام سعی دارند دیگری را به راه خود جلب کنند، مثلاً مرد میخواهد به شمال برود و زن مایل است راه جنوب را در پیش بگیرد و دست آخر هر دو به جای رفتن به شمال و جنوب به مشرق متمایل میشوند و در حالی که هر دو از بادهای مشرق بیزار و متنفرند. به همین علت است که من تاکنون مجرد ماندهام و خیال
دارم به همین منوال زندگیم را ادامه دهم. پیکرینگ: هیگینز موضوع را عوض نکن… تو خوب میدانی منظورم چیست؟ اگر قرار باشد که من در این شرط بندی شرکت کنم پرواضح است که درباره دختر مسؤل خواهم بود… امیدوارم به یاد داشته باشی که هیچ گونه استفادهای از موقعیت او نبایستی گرفته شود. هیگینز: اوه… از این آشغال؟ هرگز… به تو اطمینان میدهم… گوش کن این دختر برای من صرفاً جنبه یک شاگرد را خواهد داشت و کار تدریس و تعلیم موقعی عملی خواهد بود که شاگرد از معلم خود تا حدودی بترسد و از او حساب ببرد من تا به حال دهها میلیونر آمریکایی را درس انگلیسی دادهام و بعضی اوقات معلم زیباترین زنان بودهام ولی …
- انتشار : 22/08/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403