کتاب جزیرهی شاتر
عنوان | کتاب جزیرهی شاتر |
نویسنده | دنیس لهین |
ژانر | معمایی، جنایی، روانشناسی، ترسناک، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 310 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب جزیرهی شاتر اثر دنیس لهین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سال 1954 است. مارشال ایالات متحده، تدی دانیلز، و همکار جدیدش چاک آئول برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یک بیمار به جزیره شاتر، تیمارستان آشکلیف، که محلی برای نگهداری برای مجرمان جنایی با اختلال روانی است آمدهاند. ریچل سولاندو که چندین قتل انجام داده است، فرار کرده و در جایی از این جزیره دورافتاده و بی ثمر است، علیرغم اینکه او در سلولی محبوس شده بوده و تحت نظارت مداوم نگهداری میشده است. هنگامی که یک طوفان کشندهی بی امان به آنها حمله میکند، این مورد عجیب سایههای تاریک تر و شوم ترش را نشان میدهد. با نشانههایی از آزمایشهای رادیکال، جراحیهای ترسناک و اقدامات کشنده زیر سایهی جنگ. هیچ کس نمیتواند از جزیره شاتر خوفناک فرار کند …
خلاصه کتاب جزیرهی شاتر
از اتاق بیرون رفتند و توی راهرو ایستادند راهرو را راه پله ای در میانه راه قطع میکرد. اتاق ریچل در سمت چپ راه پله و سمت راست راهرو قرار داشت. تدی گفت: این تنها راه خروج از این طبقهست؟ دکتر کالی با حرکت سر تأیید کرد. چاک گفت: از پشت بوم نمیشه فرار کرد؟ دکتر کالی سرش رابه نشان منفی تکان داد: برای رسیدن به پشت بوم باید از پلکان خروج اضطراری درضلع جنوبی ساختمان بالا برید ولی این پلکان به یه در آهنی قفلدار مجهزه. البته بیشتر کارکنان بیمارستان هر کدوم برای خودشون یه کلید دارن ولی بهتون اطمینان میدم که کلید در دسترس بیمارها نیست برای رسیدن به پشت بوم ریچل باید از راه پله می رفته پایین، از ساختمون خارج میشده، قفل در آهنی رو باز میکرده،
و از پلکان اضطراری بالا میرفته. -با این حال پشت بوم رو بازرسی کردید؟ دکتر کالی با سر تصدیق کرد: بله، همین طور تمام اتاقهای این بند رو، به محض اینکه از ناپدید شدن ریچل باخبر شدیم. تدی به یکی از مستخدمهای بیمارستان که روی یک صندلی دسته دار کنار راه پله نشسته بود اشاره کرد: ویه نفر بیست و چهار ساعت شبانه روز اونجا نشسته و کشیک میده؟ -بله. -با این حساب شب گذشته هم یه نفر اونجا روی صندلی نشسته بوده و کشیک میداده. -اتفاقاً دیشب نوبت شیفت آقای گانتون بوده. با هم به سوی راه پله به راه افتادند. چاک که ابروهایش را به نشان شگفتی بالا برده بود، گفت: پس.. تدى هم گفت: پس .. چاک ادامه داد: پس خانم سولاندو از اتاقش که از بیرون قفل بوده،
میاد بیرون، وارد راهرو میشه و از پلهها میره پایین. هر سه باهم از پلهها به پایین سرازیر شدند با رسیدن به پاگرد طبقهی دوم، چاک با انگشت به یکی دیگر از مستخدم های بیمارستان اشاره کردکه با لباس سفید در گوشهای از راهرو ایستاده بود. -بعد از کنار یکی دیگه از خدمهی بیمارستان که اینجا ایستاده بوده رد میشه، البته ما نمیدونیم چطور این کارو کرده، لابد خودش رو یه جوری نامرئی کرده. بعد، از آخرین پاگرد هم پایین میره و سر از.. با پایین رفتن از واپسین پلههای میان دو پاگرد از اتاق بزرگی سر درآوردند که دور تا دورش را کاناپه چیده بودند. در مرکز اتاق یک میز تاشو بود با چند صندلی تاشو که با نظم دور میز چیده بودند. چند پنجره بزرگ هم با نور سفیدی که از خود عبور میدادند …
- انتشار : 17/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403