کتاب خاطرات یک کتابفروش
کتاب خاطرات یک کتابفروش کتاب خاطرات یک کتابفروش

کتاب خاطرات یک کتابفروش

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب خاطرات یک کتابفروش
نویسنده
شان بایتل
ژانر
خودزندگینامه، ادبیات معاصر، طنز
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
516 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب خاطرات یک کتابفروش' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب خاطرات یک کتابفروش اثر شان بایتل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

«بایتل» در قالب یادداشت‌هایی که مشاهدات جذاب او از پشت پیشخوان کتابفروشی‌اش را ثبت می‌کنند، تصاویری جذاب را از شخصیت‌های گوناگون حاضر در کتابفروشی و همچنین از داستان‌های زندگی خودش در صنعت کتاب می‌آفریند. در میان ماجراهایی در مورد جر و بحث با مشتری ها بر سر قیمت، یا مواجهه با درخواست‌های عجیب و مبهم خریداران آنلاین، داستان‌هایی شخصی تر گنجانده شده است، از جمله به پایان رسیدن ازدواج بایتل و واقعیت‌های سخت اداره کردن یک فروشگاه در زمانه‌ای که پنجاه درصد از خریدهای خرده‌فروشی، به صورت آنلاین انجام می‌شود. مدیریت مشکلات فنی، اکتفا به حاشیه سود پایین، و …

خلاصه کتاب خاطرات یک کتابفروش

امروز با تلفن ۵۰: ۸ صبح کارول آن بد شروع شد. او گفت جلوی مغازه است و پرسید چرا باز نکرده‌ایم. گفتم ساعت ۹ صبح باز می‌کنیم. آمدم پایین و در را برایش باز کردم. فراموش کرده بودم دیروز عصر تماس گرفته بود تا ببیند می‌تواند با یکی از مشتری‌هایش در آشپزخانه جلسه بگذارد یا نه. او در شرکتی کار می‌کند که به مردم کمک می‌کند مشاغل کوچک راه اندازی کنند و مشتری‌های زیادی هم دارند. بنابراین اغلب از مغازه برای برگزاری جلسه‌هایش استفاده می‌کند. بلافاصله گفت خسته به نظر می‌رسم و دارم طاس می‌شوم. کمی بعد نیکی هم رسید. او هم با نظرات کارول آن موافق بود. مادر دوباره پیام فرستاد و برای آی پد از کار

افتاده‌اش کمک خواست. بعد از ناهار، با ماشین به گلاسکو رفتم تا به مجموعه‌ای از کتاب‌های راه آهن نگاه کنم. معلوم شد کتابخانه بسیار خوبی است. همه کتاب‌ ها دست نخورده بودند فروشنده پیرمردی بود که به اموال برادر مرحومش رسیدگی می‌کرد. ۴۰۰ پوند برای هشت جعبه کتاب به او دادم. انگار کتاب‌های راه آهن پرفروش ترین کتاب‌های مغازه‌اند اما پانزده سال پیش موقع خرید مغازه، هرگز تصورش را هم نمی‌کردم. روز با جلسه انجمن کتابفروشان ویگتون تمام شد. جلسه ساعت ۵:۳۰ عصر درمغازه برگزار شد. طبق معمول چای بیسکویت و چیزهای دیگری آماده کردم. بحث و گفت و گو عمدتاً در مورد این بود که با تعطیل شدن کارخانه

آبمیوه گیری جشنواره ماه می را باید کجا برگزار کنیم. این مسئله کمی مشکل ساز شده بود، چون موضوع جشنواره نوشیدنی بود و قرار بود بیشتر برنامه‌ها در کارخانه آبمیوه گیری برگزار شوند. جشنواره ماه می را انجمن کتابفروشان ویگتون برگزار می‌کند. تعداد کمی از ماهایی که در ویگتون کتابفروشی داریم انجمن را تشکیل داده‌ایم. بودجه‌ای نداریم و جشنواره با مبلغ ناچیزی برگزار می‌شود. هرچند این جشنواره جنبه مالی ندارد و مثل جشنواره سپتامبر هم معروف نیست، به آرامی دارد بخشی از تقویم فرهنگی ویگتون می‌شود. آنه، یکی از کارمندهای تمام وقت جشنواره، با جمع بندی برنامه‌ها، به برگزاری جشنواره کمک ارزشمندی می‌کند ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ