کتاب تاج
عنوان | کتاب تاج |
نویسنده | کایرا کاس |
ژانر | داستان فانتزی، عاشقانه، ادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان، ادبیات معاصر |
تعداد صفحه | 183 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب تاج (جلد پنجم مجموعهی انتخاب) اثر کایرا کاس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در کتاب تاج، دورهی جدیدی در دنیای رقابت انتخاب آغاز شد. از زمانی که امریکا سینگر و شاهزاده مکسون عاشق هم شدند و ازدواج کردند، بیست سال گذشته و دخترشان اولین شاهدختی است که رقابت انتخاب را تجربه میکند. ایدلن خیال نمیکرد بتواند بین سی و پنج خواستگارش یک شریک زندگی واقعی پیدا کند، چه برسد به اینکه عشق واقعی را بیابد. ولی گاهی قلب آدمی او را غافلگیر میکند… و حالا نوبت ایدلن است تا دست به انتخابی بزند که اکنون دشوارتر– و مهمتر– از حد انتظارش است …
خلاصه کتاب تاج
وقتی از پلهها بالا رفتیم و در امتداد راهروها قدم برداشتیم، بسیار خرسند بودم، حسی از جنس صمیمیت و آرامش که مثل هالهای من را در بر گرفته بود و گمان میکردم به حس راحتی من با همراهانم ارتباط خیلی زیادی داشت. این حس فقط تا لحظهی عبور ما از در تالار غذاخوری و ورود به آنجا طول کشید. پدر و مادرم هنوز در طبقهی بالا بودند و مادر بزرگ ترجیح داده بود در اتاقش بماند. امروز عصر حال آستن خوب نبود بنابراین کیدن پیشش مانده بود و همزادم، ارن، به اندازهی یک اقیانوس از من دور بود و برخی مسائل دیگر. با یک نگاه به میز خانوادگی خالیمان دلم میخواست از آنجا بروم و خودم را از چشم دیگران پنهان کنم اریک پرسید:
علیا حضرت؟ و وقتی برگشتم، فقط چندین سانتی متر با چشمهای نگران او فاصله داشتم. در درون چشمهایش چیزی آرامش بخش وجود داشت نکتهی بسیار ظریفی که از دعوای آشپزخانه بخاطر داشتم. وقتی به چشمهایش نگاه میکردم حس میکردم تا عمق وجودش را میبینم. حتی الان با وجود افراد زیادی که کنارمان بودند فقط با دیدن چشمهای آبی زلال و بلورینش که در نگاهم دنبال چیزی بودند، غم و حزنم رخت بربست گفت: حالتون خوبه؟ و از لحنش فهمیدم که این سؤال را یک بار پرسیده بود و من متوجه نشده بودم. -بله میتونی لطفا اون صندلیها رو برداری و اون طرف میز خانوادگی ما بچینی؟ ایین، تو هم زحمتش رو میکشی؟ از من
فاصله گرفتند تا خواستهام را عملی کنند. -هیل، فاکس؟ میتونین چیدمان روی میز رو هم جابه جا کنین؟ من هم دست به کار شدم و ظروف نقره و لیوانها را برداشتم و به طرف میز خانوادگیمان بردم. قبل از اینکه کسی برای خودش جایی انتخاب کند صندلی پدرم را برای خودم برداشتم. کایل در یک سمت و هیل در طرف دیگرم بود فاکس، هنری و ایین روبروی ما نشستند و ناگهان آن میز بزرگ و با ابهت حس یک مهمانی شام صمیمانه را داد، فقط من و خواستگارهایم. پیشخدمتها موقع سرو غذا کمی بینظم بودند برای آن تغییر غیر منتظره در چیدمان آمادگی نداشتند ولی به موقع برای همه غذا کشیدند و هنری که از قرار ملاقات قبلیمان یادش مانده بود …
- انتشار : 17/08/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403