رمان لیرائل
عنوان | رمان لیرائل (جلد دوم مجموعهی پادشاهی کهن) |
نویسنده | گارت نیکس |
ژانر | فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر، ادبیات نوجوانان |
تعداد صفحه | 346 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان لیرائل (جلد دوم مجموعهی پادشاهی کهن) اثر گارت نیکس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در کتاب دوم، لیرایل به همراه سگی که تنها یار وفادار اوست، مأموریتی سخت و سرنوشت ساز را در زیر سایهی رو به گسترش شیطانی کهن آغاز میکند؛ شیطانی که سرنوشت و آیندهی کل پادشاهی کهن را به خطر انداخته است …
خلاصه رمان لیرائل
ليرائل حتی پس از بیدار کردن افسونهای اضافی دستبندش گشت و گذار در مناطقی را که پیش از آن برایش ناممکن بود، دشوار مییافت. همیشه یا خیلی کار داشت یا کتابدارهای زیادی دور و برش بودند پس از هربار تپیدن قلبش به هنگام گیر افتادن در برابر یکی از درهای ممنوعه -که خوشبختانه به خیر گذشت – تصمیم گرفت اکتشاف را به موعدی موکول کند که افراد کمتری در آن حوالی باشند یا آسان تر بتواند از زیر کار در برود. نخستین فرصت واقعی تقریباً پنج ماه پس از اولین روزی پیش آمد که جلیقه زرد دستیار سومی را پوشید. او در قرائت خانه سرگرم تفکیک کتابهایی بود که فرستادهها باید به جای اولشان باز میگرداندند.
آنها گرد او حلقه زدند و دستهای روح مانند و پوشیده از نشانهای منشورشان تنها چیزی بود که از پیکرهای پنهانشان دیده میشد. آنها فرستادگانی کاملاً ساده و ناتوان از انجام فعالیتهای پیچیده اما عاشق کارشان بودند لیرائل نیز آنها را دوست داشت؛ زیرا توقع نداشتند حرفی بزند یا سؤالی را پاسخ دهد او فقط کتابهای مناسب را به فرستاده خاص آنها میداد و فرستاده هم کتابها را به همان حوزه و قفسه خاص باز میگرداند. از قضا لیرائل در تشخیص اینکه کدام فرستاده مربوط به کجاست مهارتی به سزا داشت که مهارتی ارزشمند بود زیرا نشانهای گلدوزی شده روی رداهای باشلقدارشان اغلب به سبب خاک گرفتگی
یا شکافتن دیگر قابل شناسایی نبود. این فرستادگان نام رسمی برای خود نداشتند و فقط با مسئولیت هایشان شناخته میشدند اما اغلبشان لقبهایی داشتند مانند تد که مسئول تذکرههای مسافران بود یا ای دی و استونی که مراقبت از مجموعههای زمین شناسی را به عهده داشتند. لیرائل تازه یک جلد کتاب خیلی بزرگ و حجیم و بدیار را که جلدی چرمی داشت و نقش سه شتر در پس زمینه جلد آن حک شده بود به تد داده بود که پیک نگهبانان از راه رسید. لیرائل در بدو امر توجه چندانی به او نکرد زیرا می دانست که پیک هیچ نشانی از جنس عاج به او نخواهد داد سپس لحظه ای بعد، متوجه شد که پیک در مقابل تک تک پیشخوانها میایستد …
- انتشار : 30/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403