رمان راز آن اتاق

عنوانرمان راز آن اتا
نویسندهیوناس کارلسون
ژانرفانتزی، ادبیات معاصر، ادبیات داستانی
تعداد صفحه158
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان راز آن اتاق اثر یوناس کارلسون به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کمدی یا تراژدی؟ این سوالی است که شما بعد از خواندن این کتاب باید به آن جواب بدهید. راز آن اتاق را باید خودتان کشف کنید. رمانی شهری و ژرف، داستانی درباره‌ی هیچ چیز و همه چیز، راز آن اتاق داستانی است درباره‌ی کارمند تازه وارد شرکتی اداری که با مکانی به ظاهر ساده و در عین حال اسرار آمیز در محل کارش روبه رو می‌شود و دست برقضا راوی داستان هم خودش است؛ راوی ساده لوحی که چندان هم قابل اعتماد به نظر نمی‌رسد …

خلاصه‌ رمان راز آن اتاق

روز بعد تمامی پرسنل در دفترکارل حاضر شدند نزدیک بود از فشار جمعیت چلانده شویم اما با کمی تحمل توانستیم فشار را تا حد له شدن کاهش بدهیم. هاکان یک کت مشکی پوشیده بود که حس خوشایندی در من ایجاد کرد کتی با مدل و برش‌های قدیمی و کلاسیک و در عین حال شیک و مرتب. اینکه بالاخره هاکان هم مثل بقیه شیک و آراسته به نظر می‌رسید آرامم می‌کرد. همه با هم مشغول صحبت بودند تا اینکه کارل چند باری روی میز ضربه زد و گفت: بسیار خب آن، فکر کنم می‌خواستی راجع به مسئله‌ مهمی صحبت کنی. آن در حالی که از خجالت سرخ شده بود گفت: نه.. راستش من به نمایندگی از جمع صحبت می‌کنم. بعد هم ساکت شد تا نظر موافق بقیه را جلب کند. کارل گفت:

بسیار خب. بعد هم نگاهی به دور و برش انداخت کاملاً مشخص بود که متوجه وضعیت غیرعادی موجود شده، چیزی که احتمالاً به ندرت در دفتر کارش شاهد آن بوده است چیزی اساسی در حال وقوع بود کارل دوباره رو کرد به آن: خب بهتره که خودت بحثو شروع کنی‌. آن گلویش را صاف کرد و به نظر می‌رسید که برای صحبت کردن روی پنچه ایستاده درست شبیه دختر مدرسه‌ای‌ها در حالی که مطمئناً بالای پنجاه سال سن داشت. -من.. ما فکر می‌کنیم محیط کاری مون یه مقداری آزار دهنده شده، بیورن این جمله را خطاب به من گفت و همگی برگشتند سمت من. گفتم: چه چیزی آزاردهنده است؟ کارل گفت: لطفاً کسی صحبت‌های آن رو قطع نکنه. گفتن این حرف به نظرم لازم نبود.

پر واضح بود که من نمی‌خواستم مانع ادامه‌ حرف‌های آن بشوم اما درست چند لحظه بعد حدسیات کارل در مورد پریدن وسط حرف‌های آن کاملاً درست از آب درآمد تمام نگاه‌ها متوجه من بود آن ادامه داد: ما نگران تو هستیم. -نگران چی هستین؟ -وقتی اون طوری می‌ایستی نگرانت میشیم. برای چند لحظه سکوت شد انگار همه در یک لحظه متوجه شرایط نامانوسی که در آن قرار داشتند شده بودند تمام نگاه‌ها روی من بودو حس کردم باید چیزی بگویم قبل از اینکه حرف‌هایم را آغاز کنم بلند شدم و ایستادم و سعی کردم تاجایی که میتوانم باتمام پرسنل چشم توچشم بشوم بعد نگاهم را ازشان دزدیدم و آهی کشیدم: مگه دیروز در موردش بحث نکردیم؟ این را در حالی‌که سرم را بالا آورده بودم …

خلاصه رمان راز آن اتاق
17.59 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان راز آن اتاق
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها