رمان سریر آتش
عنوان | رمان سریر آتش (جلد دوم مجموعهی خاطرات خاندان کین) |
نویسنده | ریک ریوردان |
ژانر | فانتزی، داستان کودک و نوجوان، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 501 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سریر آتش (جلد دوم مجموعهی خاطرات خاندان کین) اثر ریک ریوردان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این دومین رمان از مجموعه است که از ماجراهای کارتر کین چهارده ساله امروزی و خواهر دوازده ساله اش سادیرا میگوید، زیرا آنها متوجه میشوند که آنها از نسل مصر باستان هستند. فراعنه نارمر و رامسس کبیر. سدی و کارتر کین باید سه طومار کتاب را پیدا کنند تا خدای خورشید را از خواب بیدار کنند. و آپوفیس، مار هرج و مرج را از نابود کردن جهان باز دارد. اولین طومار در داخل موزه بروکلین پنهان شده است. خواهران و برادران کین با دو کارآموز شعبده باز خود، جاز و والت، موفق می شوند طومار را بازیابی کنند و با یک گریفین و ارواح شیطانی مبارزه کنند …
خلاصه رمان سریر آتش
بعد از این که رویای وحشتناکم را توضیح دادم تنها یک کار میخواستم انجام دهم یک صبحانه مناسب. آموس شوکه شده بود اما اصرار داشت برای بحث در مورد مسائل تا زمانی که همهی نوم بیست و یکم (که شعبهی خانهی زندگی ما خوانده میشد) را جمع کردیم منتظر بمانیم. او قول داد بیست دقیقهی دیگر مرا در ایوان ملاقات کند. بعد از اینکه او رفت دوش گرفتم و فکر کردم که چی بپوشم. طبق معمول دوشنبهها جادوی سمپاتیکی آموزش میدادم که نیاز به کتانی جادوگر مناسب داشت. به هر حال تولد من قرار بود یک روز تعطیل باشد. با توجه به شرایط شک داشتم آموس، کارتر و باست اجازه دهند به لندن بروم، اما تصمیم گرفتم مثبت فکر کنم.
من جین پاره، چکمههای مبارزه، تاپ، و ژاکت چرمیام را پوشیدم برای جادو خوب نبود اما من احساس سرکشی میکردم. چوب جادو و مجسمهی کارتر کوچک را در کیف لوازم جادویی ام چپاندم میخواستم آن را روی شانه ام بیندازم سپس فکر کردم ـ نه نمیخواهم در روز تولدم این را با خود بکشم. نفس عمیقی کشیدم و روی باز کردن فضایی در دوآت تمرکز کردم متنفر بودم که اعتراف کنم، اما من در این ترفند آشغال بودم این اصلا عادلانه نیست که کارتر میتواند چیزها را در یک لحظه از هوا بیرون بکشد اما من معمولا پنج دقیقه زمان برای تمرکز نیاز داشتم و حتی پس از آن تلاش در من حالت تهوع ایجاد میشود. اغلب اوقات ساده تر است
که کیف را روی شانههایم نگه دارم اگر با دوستانم بیرون میرفتم با این حال، نمیخواستم آن را به دوش بکشم و همچنین نمیخواستم آن را کاملا جا بگذارم. سرانجام هنگامیکه دوآت در مقابل ارادهام سر خم کرد هوا لرزید کیفم را به جلو پرت کردم و آن ناپدید شد. عالی بود- فرض میکنم میتوانم بفهمم بعداً چطور باید آن را برگردانم. طوماری را که دیشب از بول وینکل دزدیده بودیم برداشتم و به طبقه پایین حرکت کردم با هرکس در هنگام صبحانه عمارت به طرز عجیبی ساکت بود پنج سطح بالکنها روبروی اتاق بزرگ بودند بنابراین معمولا آنجا از سر و صدا و فعالیت شلوغ بود اما یادم آمد که چطور وقتی من و کارتر کریسمس گذشته رسیدیم …
- انتشار : 22/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403