رمان تخت طاووس
عنوان | رمان تخت طاووس |
نویسنده | عاطفه منجزی |
ژانر | عاشقانه، معمایی |
تعداد صفحه | 2002 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان تخت طاووس اثر عاطفه منجزی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
لیا و خانواده در مجاورت خانه ای کلنگی و قدیمی زندگی میکنند، که سالهاست خالی از سکنه اس که با تخریبش، خانهی مجاورش هم فرو میریزد، این حادثه آغاز درگیری بین لیا و همسایهی ناشناخته اش میشود …
خلاصه رمان تخت طاووس
حتی نمیفهمیدم چه بلایی سرمان نازل شده است دیگر سر و صدای کند و کاو به گوش نمیرسید، فقط صدای هیاهویی درهم، ناشی از فریادهایی مردانه که یکدیگر را صدا میزدند بگوشم میرسید و… تازه یاد مامان افتادم! خواستم از جا بلند شوم اما اختیار دست و پایم به فرمانم نبود… به زحمت توانستم سرم را اندکی تاب بدهم و مامان را دیدم که روی مت یوگا سر زانوها زمین نشسته و بهتش برده بود به منظره ای که پیش رویش سردرآورده بود… دستم را کشیدم سمتش و لبهایم به سختی جنبید تا صدایش کنم اما صدایم را پیدا
نکردم، احتمالا آن هم رفته بود جایی که دیوارهای خانه رفته بودند! یکبار دیگر تقلا کردم صدایم را پیدا کنم و انگار موفق شدم “مامان؟!” اما نه! فضای میانمان هیچ هوایی نداشت که رسانا شود و صدایم را به گوشش برساند. من و مامان در خلا گرفتار بودیم… در حجم سنگینی از بهت، وحشت و ناباوری! دستم را چسباندم به قفس سینه ام، قلبم میخواست قفس سینه ام، را بشکافد و بیرون بپرد! تازه آن وقت بود که کردم هوای آزاد به جانم نفوذ کرده است، نیمه فلج من مانده بودم و یک حوله استخری دور تنی، از ترس و هراس منجمد شده
در میان یک خانهی نیمه ویران! انگار زلزله تمام شده بود و همین که زنده بودیم، جای شکر داشت اما باید زودتر خودمان را نجات میدادیم این خانهی کهنه و نیمه فرو ریخته، قطعا استحکامی نداشت، ممکن بود با یک پس لرزهی دیگر، بعد از در و دیوار و پنجره و اثاث خانه، زمین با سخاوت هرچه تمام دهان باز کند و ما را هم در قعر خود فرو ببلعد… عاقبت به جان کندن سعی کردم روی پاهایم بایستم باید فرار میکردیم … تازه روی پاهایم ایستاده بودم که یک بار دیگر زانوهایم سست شد و تنم فروریخت زمین مامان همچنان خشکش زده بود …
- انتشار : 02/03/1403
- به روز رسانی : 01/12/1403