کتاب مغز: داستان شما
کتاب مغز: داستان شما کتاب مغز: داستان شما

کتاب مغز: داستان شما

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب مغز: داستان شما
نویسنده
دیوید ایگلمن
ژانر
عصب‌شناسی، علمی-تخصصی، علوم شناختی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
254 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب مغز: داستان شما' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب مغز: داستان شما نوشته نویسنده دیوید ایگلمن pdf بدون سانسور

عنوان اثر: مغز: داستان شما

پدید آورنده: دیوید ایگلمن

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 254

معرفی کتاب مغز: داستان شما

مغز شما که در سکوت و تاریکی جمجمه شما قفل شده است ، روایت های غنی واقعیت و هویت شما را در بر گرفته است. برای سفر به سوالاتی که در قلب مرموز وجود ما وجود دارد ، با متخصص علوم اعصاب مشهور «دیوید ایگلمن» همراه شوید. قطعا همه شما سوالاتی ازین دست ذهنتان را از کودکی درگیر کرده است: واقعیت چیست؟ شما کی هستید؟ چگونه تصمیم می گیرید؟ چرا مغز شما به افراد دیگر احتیاج دارد؟ چگونه فناوری آماده است تا معنای انسان بودن را تغییر دهد؟

خلاصه کتاب مغز: داستان شما

درک ما از واقعیت محصول نهایی فعالیت مغز است. اگرچه اساس این ساختار جریان داده‌های حسی است، اما ساختار واقعیت وابسته به آن نیست. چگونه می‌توان به این نتیجه رسید؟ چون وقتی حواس را یکسره تعطیل کنیم، حس ما از واقعیت همچنان پابرجا می‌ماند اما حالتی عجیب و غریب پیدا می‌کند. در یکی از روزهای آفتابی در سانفرانسیسکو با قایقی از میان آب‌های سرد به سوی آلکاتراز و زندان مشهوری که در آن واقع است رفتم. هدفم دیدن سلول خاصی به نام حفره بود. اگر کسی قانون‌های مرسوم دنیا را زیر پا می‌گذاشت او را به آلکاتراز و اگر کسی قانون‌های آلکاتراز را زیر پا می‌گذاشت او را به حفره می‌فرستادند. وارد حفره شدم و در را پشت سرم بستم. ابعاد آن ده در ده فوت و مانند یک سیاه چال بود. حتی یک ذره نور هم از جایی به درونش درز نمی‌کرد. هیچ صدایی در آن شنیده نمی‌شد. در آنجا هر کسی با خودش تنها بود.

حبس شدن در چنین مکانی برای سال‌ها یا روزها چه مفهومی دارد؟ برای پی بردن به این نکته با یکی از کسانی که در آنجا بود و جان سالم به در برده بود حرف زدم. رابرت لوک معروف به لوک سرد و غمگین را که به دلیل سرقت مسلحانه در آلکاتراز زندانی بود یکبار به مدت 29 روز در این حفره زندانی کردند. لوک تجربیاتش را چنین شرح داد: «حفره تاریک و جای خیلی بدی بود. بعضی‌ها اصلاً نمی‌توانستند تحملش کنند. یعنی یکی دو روز که آنجا می‌ماندند شروع می‌کردند به کوبیدن سرشان به دیوار. هیچ‌کس نمی‌تواند حدس بزند اگر در آنجا زندانی‌اش کنند چه رفتاری از او سر می‌زند. البته کسی هم علاقه‌ای به دانستن این نکته ندارد.» لوک در آنجا به طور کامل از دنیای خارج جدا شد و گوش‌ها و چشم‌هایش از دریافت هرگونه محرکی محروم شدند. اما تصور جهان خارج از ذهنش پاک نشد.

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ