دانلود رایگان رمان حقیقت اثر یهدا رضایی
دانلود رمان حقیقت اثر یهدا رضایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نازنین مادرش را در ۵ سالگی از دست داده، و پدرش همسری دیگری (نجمه) اختیار کرده، که فرزندانش را به او سپرده است، روزگار سپری میشود و حالا نازنین به سن ازدواج رسیده است، نجمه خانم از او میخواهد که با مهران پسر خواهرش ازدواج کنند درحالی که نازنین مهران را مرد مناسبی برای خودش نمیداند در همان روزها او دفتری در زیر زمین منزلشان پیدا می کند که …
خلاصه رمان حقیقت
نازنین به شدت احساس خفگی می کرد، دوست داشت زودتر این مراسم تمام شود و او بار دیگر به خلوت خودش بازگردد، در همین هنگام دستی مردانه دستان ظریفش را در دست گرفت، احساس امنیت درجای جای وجودش جا گرفت، صدای مهران برخاست:
-می خوای بریم داخل حیاط عزیزم، میدونم داری به اجبار این تشریفات رو تحمل میکنی. نازنین نگاهش را به مهران دوخت و سری به علامت مثبت تکان داد، هر دو برخاستند و از در خارج شدند، نگاه همه ی مهمانان به آن دو خیره شده بود،
نازنین در لباس سفید همانند پری قصه ها می درخشید گیسوان مشکی رنگش بربالای سر جمع شده بود و به وسیله ی توری سفید پوشیده شده بود، چشمانش بالوازم آرایشی درشت تر و گیراتر به چشم می آمد،مهران هم با هیکلی ورزیده درکت و شلواری طوسی که اندامش را بهتر نشان میداد،واقعا برازنده شده بود. پس از خروج نازنین با تمام قوا هوا را به مشام کشید و گفت: ممنونم نجاتم دادی داشتم تو اون جمع خفه می شدم. مهران دستش را در دست گرفت و گفت: من به حالت های تو بیشتر از خودت
آشنایی دارم وقتی سگرمه هات رو درهم کشیدی وصورتت سرخ شد دیگه نتونستم بذارم تو اون جمع ناراحتی رو تحمل کنی. سپس چشمانش را به صورت بزک کرده و زیبای نازنین دوخت و گفت: از خدا بخاطر اینکه تو رو نصیب من کرده سپاسگذارم، نازنین تو برای من همیشه یه آرزوی دست نیافتنی بودی تا آخر عمر نوکریتو میکنم و بهت ثابت میکنم تو انتخابت اشتباه نکردی. نازنین لبخندی زد و گفت: همینکه کنارم باشی واسم خیلی عالیه امشب وقتی دستمو تو دستای قوی و مردونه ت گرفتی احساس …