رمان هزار و یک شب ( هزار افسان ) عبداللطیف طسوجی

رمان هزار و یک شب
عنوانرمان هزار و یک شب ( هزار افسان )
نویسندهعبداللطیف طسوجی
ژانرعاشقانه , تاریخی, معمایی
ملیتخارجی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان هزار و یک شب ( هزار افسان ) اثر عبداللطیف طسوجی

رمان هزار و یک شب
رمان هزار و یک شب

دانلود رمان هزار و یک شب ( هزار افسان ) اثر شهرزاد قصه گو ترجمه عبداللطیف طسوجی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با لینک مستقیم

ملکی از ملوک آل ساسان و پادشاهی از پادشاهان جزایر هند و چین دو فرزند داشت به نام شهریار (یا شهرباز) پسر کوچک که نزد پدر ماند و به دلیری و شهامت و بخشش شهره بود و بعد از مرگ پدر بر تخت سلطنت نشست و شاه زمان پسر بزرگ که در سیاست و درایت زبان زد عام و خاص بود ، که بعد از مرگ پدر هر کدام بیست سال بر سرزمین های تحت حکم رانی حکومت کردند ، بالاخره روزی …

خلاصه رمان هزار و یک شب

برادر بزرگ شاه زمان دلتنگ برادر کوچک خود شد و از مقر حکومت خود یعنی سمرقند عازم جزایر هند و چین شد!

به وزیر اعظم خود امر کرد که مقدمات سفر را فراهم کند!

اما بعد از اولین روز سفر و تاریک شدن هوا به هنگام زدن خیمه به همراه کاروانیان یادش آمد گوهر گرانبهایی را که برای هدیه به برادرش اماده کرده بود فراموش کرده است!

برای اینکه بین همراهان و ملازمان به فراموشکاری شهره نگردد بعد از اینکه همه خواب رفتند به دو نفر از نزدیکان خود گفت که کاری پیش آمده با من بیایید که قبل از طلوع آفتاب برگردیم!

وقتی وارد قصر شد آن دو را بیرون نگه داشت و خود به خوابگاه وارد شد و در همان شب اول سفر و غیبت از خانه همسر خیانتکارش را با مرد اجنبی در وضعیتی دید که طاقتش طاق شد!

عنان اختیار از کف داد و سر هر دو را زد و بعد از کمی نشست بدون اینکه چیزی به دو همراه خود بگوید به طرف خیمه گاه برگشت و سفر خود را اندوهگین به سمت جزایر هند و چین ادامه داد!

بدون اینکه در مسیر سفر با همراهان خود لب به سخن بگشاید!

شهریار که خبر آمدن برادرش را می شنود دستور می دهد شهر را آذین کنند و با گروه کثیری از نجیبان و وزرا به استقبال برادری که دلی پر از خون دارد می رود!

شاه زمان دست در گردن برادرش انداخت و او را غرق بوسه کرد!

اما شهریار حس کرد بعد از بیست سال دوری انگونه که باید برادرش اشتیاق دیدار او را ندارد و پنداشت شاید رنج راه و سفر باعث خستگی او شده!

بلافاصله برادر خود را به کاخ و استراحتگاه برد و فردا صبح که به دیدار او رفت باز او راه اندوهگین دید!

برای این مسئله برنامه شکار چند روزه ای تدارک دید که شاه زمان به سبب احوالش به برادر گفت حالا که برنامه چنین شکار باشکوهی را ریخته ای چیزی را تغییر نده و با همراهانت برو و من فردا می آیم!

صیح که شد شاه زمان پرده اتاق را با حالتی تب کرده کنار زد و چیزی را دید که غم خود را از یاد برد … او همسر خطاکار خود را در خوابگاه … آن هم در شب تاریک با یک مرد نامحرم دیده بود!

اما او در روز روشن تمام زنان حرمسرای برادرش شهرباز را می دید که به فسق و فوجور مشغول بودند … بار غم و درد آن چنان بود که از هوش رفت!

شهرباز که بعد از یک روز خبری از برادر نیافت برنامه شکار را کنسل کرد و برادر را رنجور در اتاق خواب دید و علت را جویا شد و شاه زمان لب به سخن گشود و بالاخره ماجرا را آشکار کرد!

شهرباز که متحیر مانده بود گفت من به خاتون و کنیزانم اعتماد کامل دارم!

شاه زمان برنامه شکار را پیشنهاد داد اما با این تفاوت که خودشان با این کاروان به شکار نروند تا این ماجرا برملا شود!

ساعاتی از روز نگذشته بود که بساط عیش و نوش خادمان و کنیزان و خاتون ها برپا شد و با پیشنهاد شا زمان برادر کوچک شهرباز دستور داد جلادان تمام خیانتکاران را ازدم تیغ بگذرانند!

شهرباز برای انتقام هر شب دختری را به نکاح در می آورد و بامداد دستور قتلش میداد!

وزیر شهریار که دو دختر به نام شهرزاد و دنیا زاد داشت به شدت نگران این قضیه بود تا اینکه شهرزاد پیشنهاد داد پدر او را به عقد پادشاه درآورد!

شهرزاد دختری زیبا رو و زبان زد عام و خاص در شهر بود و به خواهر کوچکش دنیازاد نقشه ای را طراحی میکند!

شهرزاد همان شب به شهریار می گوید که خواهری دارد که هر شب با قصه او به خواب می رود و برای اخرین بار براش قصه بگوید!

با امدن دنیازاد قصه شهرزاد آغاز می شود و ناتمام بامداد می شود!

شهریار که محسور قصه شده منتظر می ماند فردا شب ادامه قصه را بشنود کشتن شهرزاد را موکول می کند به فردا!

این داستان هر شب ادامه پیدا میکند تا هزار و یک شب و اینکه شهریار از شهرزاد صاحب فرزندانی شده و …

رمان هزار و یک شب
6.34 مگابایت
PDF
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان هزار و یک شب ( هزار افسان ) هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان هزار و یک شب ( هزار افسان )

لطفا پس از مطالعه رمان هزار و یک شب ( هزار افسان ) نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Pouya
10 ماه قبل

من صوتیشو گوش داده بودم نمیدونستم نوشتاریشم هست چه جالب

شهره
1 سال قبل

این کتاب کامل نیست قسمت دومش رو لطفا بگید از کجا تهیه کنیم

ایدا
2 سال قبل

به متن های ادبیش نگاه نکنین،من اون زمان هم مثل الان ها این داستان ها برام یه اسطوره هس و همیشه متعجب میشدم از درک تخیل نویسنده،نخونین واقعا ضرر کردین

ایدا
2 سال قبل

بچه ها بهتون توصیه میکنم حتما داستان های هزار یک شب رو بخونین ده سالگی کتاب هزار چند صفحه ای رو خوندم،روزانه شایددوازده ساعت وقت میذاشتم،تا بحال چنین داستان های نخونده بودم،رمان هایی طوللنبجی و بسیار جذاب

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک