کتاب سه دقیقه در قیامت

عنوانکتاب سه دقیقه در قیامت
نویسندهگروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
ژانرمذهبی، واقعی، داستانی
تعداد صفحه100
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب سه دقیقه در قیامت اثر گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب روایتی است از خاطرات یکی از مدافعین حرم که زیر عمل جراحی برای لحظه‌هایی از دنیای خاکی می‌رود و تجربه‌ای نزدیک به مرگ دارد او در این زمان کوتاه چیزهایی می‌بیند که درک آن‌ها برای مردم عادی سخت است. در این کتاب که بسیار مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته و نقدها و تفسیرهایی هم بر آن شده است، حقایقی درباره مرگ، برزخ، حال انسان در برزخ و بسیاری مطالب دیگر درباره حیات پس از مرگ خواهید خواند. اگر دوست دارید حقایقی حیرت‌انگیز از دنیای پس از مرگ بدانید، این کتاب را بخوانید …

خلاصه رمان سه دقیقه در قیامت

احساس کردم آنها کار را به خوبی انجام دادند. دیگر هیچ مشکلی نداشتم آرام و سبک شدم چقدر حس زیبایی بود! درد از تمام بدنم جدا شد یکباره احساس راحتی کردم سبک شدم. با خودم گفتم: خداروشکر. از این همه درد چشم و سر درد راحت شدم. چقدر عمل خوبی انجام شد با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. برای یک لحظه زمانی که نوزادو در آغوش مادر بودم را دیدم! از لحظه کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم، برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت. چقدر حس و حال شیرینی داشتم. در یک لحظه تمام زندگی و

اعمالم را دیدم در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا، با لباسی سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم. او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود نمی‌دانم چرا اینقدر او را دوست داشتم. می‌خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می‌زد. محو چهره او بودم. با خودم می‌گفتم چقدر چهره اش زیباست! چقدر آشناست. من او را کجا دیده‌ ام!؟ سمت چپم را نگاه کردم. عمو و پسرعمه ام، آقاجان سید و… ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سال‌ها آنها را میدیدم

خیلی خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر اورا دوست دارم چقدر چهره‌اش برایم آشناست. یکباره یادم آمد. حدود ۲۵سال پیش شب قبل از سفر مشهد عالم خواب حضرت عزرائیل… با ادب سلام کردم حضرت عزرائیل جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که بالبخندی بر لب به من گفتند: برویم؟ با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم دکتر جراح ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده نداره… بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه …

دانلود رمان سه دقیقه در قیامت
3.18 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب سه دقیقه در قیامت
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
گمنام
گمنام
1 سال قبل

پیشنهاد میکنم

علی
علی
2 سال قبل

کتاب جالبی بود و ادم رو به فکر فرو میبره بیشتر شبیه تلنگر میمونه
ممنون از مدیریت محترم سایت جهت قرار دادن این کتاب

فهیمه
فهیمه
2 سال قبل

بسیار زیبا و تکان دهنده

یکی از آدمای ....
یکی از آدمای ....
2 سال قبل

سلام
خیلی ممنونم ازتون.

یکی از آدمای ....
یکی از آدمای ....
2 سال قبل

چرا چنین عکسی روی کتاب گذاشتید