کتاب طلبکارها
عنوان | کتاب طلبکارها |
نویسنده | یوهان اگوست استریندبرگ |
ژانر | نمایشنامه |
تعداد صفحه | 113 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب طلبکارها اثر یوهان اگوست استریندبرگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گوستاو: او را برای چه میخواهی؟ ادلف: پیش از اینکه کافر بشوم، خدا را برای چه میخواستم ؟ برای پرستش. گوستاو: احتیاج به پرستش را دفن کن و بگذار که گیاهی سالم تر بر گور آن بزرگوار سبز شود، مثلا یک تحقیر مفید… ادلف: من اگر چیزی برای پرستش نداشته باشم، نمیتوانم زندگی کنم. گوستاو: برده! ادلف: اگر زنی برای پرستیدن نداشته باشم، نمیتوانم زندگی کنم. گوستاو: اوه، اگر تو باید چیزی داشته باشی که به آن وسیله خودت را تحقیر کنی، پس تو را بخدا دوباره به خدایت برگرد. کافری که زن را میپرستد! روشن فکری که نمیتواند آزاد فکر کند …
خلاصه کتاب طلبکارها
گوستاو: نمیتوانی زندگی ات را نجات بدهی؟ -تو که این قدر مرا از اسرارت آگاه کردی، بگو ببینم، آیا چیز دیگری در بین نیست؟ ر از کوچکی نیست که تو را رنج بدهد؟ خیلی کمیاب است كه آدم تنها يك دليل برای ناسازگاری پیدا کند… زندگی سرشار از تغییر و سرشار از فرصت برای درگیری است یعنی تو رازی نداری که پنهان کنی؟ مثلن، الان گفتی يك بچه داشتید كه او را… از دست دادید. چرا نگهش نداشتید؟ ادلف: زنم اینطور میخاست. گوستاو:می توانی به من بگویی چرا؟ ادلف: از سه سالگی دیگر داشت شبیه به شوهر قبلی اش میشد. گوستاو: آه! تو این شوهر قبلی را دیدهای؟ ادلف: نه،
هیچ وقت. فقط يك بار يك نظر اجمالی به يك تصویر بد او انداختم؛ ولی هیچ شباهتی ندیدم. گوستاو: خب ، تو اصلن نمیتوانی به يك تصویر اعتماد کنی. چون به هر حال، ممکن است شخص بازمان کشیده شدن تصویرش کاملن تفاوت پیدا کند. اما، بگو ببینم این به هیچ وجه سوءظنی در تو بیدار نمیکند؟ ادلف: نه، به هیچ وجه. بچه يك سال پس از ازدواج ما به دنیا آمد و وقتی هم که من تکلا را… اتفاقن، در همین محل، در همین خانه… ملاقات کردم، شوهرش در خارج بود. به همین دلیل است که ما هر تابستان به این جا میآییم. گوستاو: خب پس؛ تو هیچ احتمال سوءظنی نمیبری. و چرا
هم که ببری؟ معمولن وقتى كه يك بيوه دوباره ازدواج میکند و بچهی تازه اش شبیه به شوهر مرده اش میشود، سوء ظن پیش میآید. البته وضع آزار دهندهای است؛ و به همین دلیل است که در هندوستان -همان طور که میدانی- بیوه ها را میسوزانند. راستی هیچ وقت به شوهر سابق او و به خاطره اش حسادت کردهای؟ اگر يك بار، وقتی که داری در بیرون خانه با تکلا قدم میزنی او را ملاقات کنی و او به تکلای تو خیره بشود و به جای «من»، بگوید ما، دلت به هم نمیخورد؟ بگوید «ما»! ادلف: تکذیب نمیکنم که این فکر مرا تسخیر کرده. گوستاو: دیدی! این فکر با تو هست و هیچ وقت هم …
- انتشار : 16/02/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403