کتاب صوتی طاعون
عنوان | کتاب صوتی طاعون |
نویسنده | آلبر کامو |
ژانر | کتاب صوتی، اجتماعی، کلاسیک |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب طاعون اثر آلبر کامو به صورت فایل صوتی (mp3) قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
طاعون، ماجرای همهگیری این بیماری در الجزایر و تعطیلی شهر را شرح میدهد بیماری جان بسیاری را میگیرد؛ از هر ده نفر یکی میمیرد و مقامات شهر میدانند که اجساد در حال پوسیدگی موشها خطری کُشنده برای سلامتی مردم به شمار میآیند. در آغاز مقامات محلی تمایلی ندارند که نشانههای اولیهی طاعون یعنی موشهای درحال مرگ در خیابانها را تأیید کنند راوی داستان «دکتر برنار ریو» فداکاری و شجاعت نیروهای بهداشت و درمان را در این دوران به یاد میآورد: «نمیدانم برایم چه پیش خواهد آمد، یا هنگامی که همهی این ماجراها به پایان رسید چه رخ خواهد داد. در این لحظه تنها چیزی که میدانم این است: مردم بیمارند و به درمان نیاز دارند». در پایان نجاتیافتگان از طاعون درسی میآموزند. آنها اکنون میدانند تنها چیزی که همیشه میتوان مشتاقش بود و گاهی نیز به آن رسید، عشق به انسان است …
خلاصه کتاب طاعون
به هر تقدیر در همین زمان بود که همشهریان ما رفته رفته اندیشناک شدند زیرا از روز هجدهم کارخانه ها و انبارها از صدها جسد موش لبریز گشت. گاهی هم مجبور میشدند موشهایی را که جان کندنشان بسیار طولانی بود بکشند. از محله های بیرون گرفته تا مرکز شهر، هرجا که دکتر ریو عبور میکرد، هر جا که همشهریان ما گرد میآمدند، موش ها گروه گروه در سطلهای زباله و به صورت صفهای دراز در جوی های آب حاضر بودند. از همان روز روزنامه های عصر مطلب را عنوان کردند و پرسیدند که آیا شهرداری قصد دارد در این مورد اقدامی بکند آیا برای حفظ مردم شهر از این حمله نفرت
آور چه اقدام فوری میخواهد انجام دهد؟ شهرداری هیچ قصدی نداشت و هیچ تصمیمی نگرفته بود اما برای مشاوره جلسه ای تشکیل داد. به دایره دفع موش دستور داده شده که هر روز صبح موش های مرده را جمع کند. در پایان جمع آوری دو اتومبیل آن دایره میبایست موش ها را به کارخانه زباله سوزی ببرد تا در آنجا سوزانده شوند. اما در روزهای بعد وضع وخیم تر شد. عده موشهای گردآوری شده رو به افزایش می گذاشت و هر روز صبح تعداد فراوانی موش جمع میکردند. از روز چهارم موشها دسته دسته برای مردن بیرون می آمدند. از دخمهها، زیرزمینها انبارها گنداب روها به صورت صفهای
دراز تلوتلوخوران بیرون میآمدند تا در روشنایی بلرزند و دور خود بچرخند و در کنار آدم ها بمیرند. شبانگاه، در دهلیزها و کوچه های تنگ جیغ ضعیف احتضار آنها به وضوح شنیده میشد. بامدادان در حومه شهر آنها را میدیدند که در کف جوی آب لکه ای خون روی پوزه نوک تیزشان به صورت صف درازی افتاده اند. بعضی باد کرده و گندیده و بعضی دیگر خشک شده بودند و سبیل هاشان هنوز راست بود. در خود شهر هم آن.ها را به صورت دسته های کوچکی در سرسراها و یا در حیاط ها پیدا میکردند. گاهی نیز تک تک میآمدند و در کریدورهای ادارات در تالار بازی مدارس و در ایوان کافه ها میمردند …
- انتشار : 29/01/1402
- به روز رسانی : 09/11/1403