کتاب زندگی من (جلد اول)

عنوانکتاب زندگی من (جلد اول)
نویسندهقاسم غنی
ژانرخود زندگینامه، ادبیات
تعداد صفحه217
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب زندگی من (جلد اول) اثر قاسم غنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دکتر غنی در عمر کوتاه خود، علاوه بر آثار علمی و ادبی بسیاری که به جا گذاشته، در مراحلی از زندگانی خویش هم یادداشت‌هایی نگاشته و آن‌ها را حفظ کرده است. کتاب حاضر شامل یادداشت‌های منظم و پیوسته دکتر غنی است که به صورت روزانه ثبت نشده و بعدها بازنویسی شده و در زمینه آشنایی با دوران کودکی و ایام تحصیل دکتر غنی در بیروت مفید است. دکتر غنی در این کتاب، سال‌های پرآشوب دوران انقلاب مشروطیت و کودتای رضاخان را توصیف می‌کند. ماجرای آشنایی او با رضاخان، تیمورتاش و دیگر رجال دوران حکومت پهلوی از جمله نکاتی است که در این کتاب آمده است …

خلاصه کتاب زندگی من

من پس از آنکه از بیروت برگشتم و در سبزوار چند سال طبابت می‌کردم نسبت به مرحوم افتخار الحكما احترام فوق العاده داشتم و چون از نزدیکترین دوستان پدرم بود احترام ابوتی به او داشتم هر کاری داشت انجام می‌دادم. پیر شده بود می‌فرستادم خبر بگیرند کم و کسری نداشته باشد. از جمله هر وقت به سفری به اطراف می‌رفتم جزو کارهایم این بود که مقارن سفر نزد او می‌رفتم و نیز در مراجعت حتماً خدمت ایشان می‌رفتم. روزی که خیال سفری به بجنورد داشتم فرستادم که امروز عصر خدمت شما می‌رسم برای آنکه خیال مسافرت چند روزه‌ای دارم. عصر تقریباً نیم ساعت بغروب رفتم. در بیرونی باز بود همینکه وارد شدم مرحوم افتخار ایستاده حرکت عنیفی کرد که من

خیال کردم بر جست به هوا و خلاصه عبای خود را بخود پیچید و نشست. پس از ورود پرسیدم آقا چه می‌کردید. گفت شما کجا می‌خواهید بروید. گفتم به بجنورد برای معالجه سردار معزز، شما چه می‌کردید، باز اصرار کردم گفتم چنان بنظر می‌رسید که شما به هوا پریدید. گفت اصرار نکن حرف دیگر بزن. گفتم آقا هر چه ابا کنی من کنجکاو تر می‌شوم بفرمائید. گفت اگر بگویم احمقی‌ام ثابت می‌شود. بالاخره گفت بانتظار تو بودم زود آمدی دیدم ممکن است در باز است کسی سری بزند ایستادم بنماز کردن برای عوام فریبی در این بین تو که انتظارت را می‌بردم وارد شدی نماز را بهم شکسته به عجله عبای خود را بخود پیچیدم و نشستم.  گفتم آقا اگر نماز از روی عقیده بود چرا ادامه

ندادی و اگر بازی بود آخر تو دیگر برای که بازی می‌کنی. گفت من خودم گفتم که احمقی‌ام ثابت خواهد شد که دیگر این ایراد را نکنی. حاصل کلام از این خوشمزگی‌ها داشت. مجلس او بسیار بد بود زیرا زود گیج می‌شد و همه را اذیت می‌کرد. اولا بخدا و مقدسین و مقدسات بد می‌گفت. گاهی زیاد می‌گریست اذیت می‌کرد. من چند مجلس که بودم اولا بواسطه وجود من متذکر به دوستی با پدرم می‌شد و بیاد او زیاد می‌گریست به اضافه ثقیل بود. بهر حال شب احتراز داشتم که با او هم مجلس بشوم. می‌گفت وقتی چند سال پیش مریض شدم و خودم قطع داشتم که خواهم مرد در حین مرض روزی حاج میرزا اسمعیل مجتهد که از مجتهدین بسیار متعصب و احمق سبزوار بود …

دانلود کتاب زندگی من
8.79 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب زندگی من (جلد اول)
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها