رمان جایی نرو معصومه شهریاری (آبی)
عنوان | رمان جایی نرو |
نویسنده | معصومه شهریاری (آبی) |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی، همخونه ای |
تعداد صفحه | 2972 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان جایی نرو از معصومه آبی (شهریاری) به صورت فایل PDF (پی دی اف) قابل اجرا در موبایل (اندروید و آیفون) و لپ تاب (pc) با لینک مستقیم بدون کات رایگان
جایی نرو، زندگی یک زن، یک مرد، دو شخصیت متضاد، دو زندگی متضاد وقتی کنار هم قرار بگیرند، چی پیش میاد، گاهی اوقات زندگی بازی هایی با آدم ها می کند که غیرقابلِ پیش بینی است، کیانمهر و ترانه، برنده این بازی می شوند یا بازنده، میتونند جای نداشتن های هم را پر کنند …
خلاصه رمان جایی نرو
کمی سرم رو کج کردم و با دقت به نقشه ي روبروم خیره شدم و گفتم: خوبه … بهتر از قبلی اس! ماهان با تعجب بهم نگاه کرد و گفت: تازه بهتر از قبلی اس؟ ولمون کن رییس! ما با بچه ها از دیشب داریم روش کارمیکنیم! اخم کنان گفتم: از دیشب یا از هزار و یک شبِ پیش! قرار نیس من به خاطر مدت زمانی که روش کارکردین تاییدش کنم … و با دست، عیب نقشه شون رو به رخشون کشیدم: اینجا، میبینین؟ … مشکلتون اینجاست!
جانمایی اتاقها رو درست بررسی نکردین … فضاي خونه و ویوش رو درنظرنگرفتین … فقط و فقط اکتفا کردین به استانداردهاي معماري و آموخته هاي تئوریتون … دیگه دانشجوي بیست و دو ساله ي تازه فارغ التحصیل شده نیستین که بخوام کمکتون کنم … هرکدومتون چند سال سابقه دارین … و با اخم به چهار نفرشون نگاه کردم … ماهان و علیرضا … خانم سماوات و سجاد … چی بهشون می گفتم؟ فقط یک روز وقت داشتیم تا تحویل نقشه … ترجیح دادم اصلاح و اتمامش با خودم باشه، کششِ بحث و جدل نداشتم
نفسم رو با صدا رها کردم و گفتم: به هر حال … ممنون ازتون … بقیه اش باخودم … بفرمایین … و بعد بدون توجه بهشون روي صندلی نشستم و خیره شدم به میز رو بروم، هنوز زنگ نزده بود … هنوز جوابم رو نداده بود … هنوز هیچ جوابی نگرفته بودم … صداي بسته شدن در که نشون از رفتنشون بود هم باعث نشد سرم رو بلند کنم، چند دقیقه اي زل زدم به میزِ قهوه اي رنگ روبروم که پر بود از نقشه و زونکن و قرارداد … کلافه دستی به موهام کشیدم و بی حوصله سراغِ سیستم رفتم و اتوکد رو اجرا کردم
خط به خط خونه ي آدمهایی رو ترسیم کردم که خیلی هاشون یک خونواده ي “واقعی” بودن … مهره ي گردنم، شونه هام، بین دو کتفم می سوخت، عواقب سرپا ایستادن، خم بودن و صندلی نشینی زیاد بود؛ ولی بی اهمیت بهش، به کارم ادامه دادم … نمیدونم چند دقیقه یا ساعت گذشته بود که صداي تقه اي به در، باعث شد سر سنگین شده ام رو بالا بیاریم و نگاه خیره ام رو از صفحه ي مانیتور بگیرم، بگم: بله؟
در به آرومی باز شد و خانم کریمی، منشی جوون شرکت، وارد شد و موقرانه گفت: قربان، وقت نهارِ … بگم براتون بیارن یا … لبخندي زدم، دستی به گردنم کشیدم و گفتم: ممنون خانم کریمی … میل ندارم … چند ثانیه اي به صورتم زل زد و بعد آهسته گفت: چشم … ولی هر وقت … سرم رو تکون دادم و میون حرفش پریدم: بله … میگم بهتون … چیزي نگفت و رفت … نیم نگاهی به نقشه کردم … دوباره با دست گردنم رو ماساژ دادم، بلند شدم و به سمت پنجره رفتم
از طبقه ي سی و دومِ یک برجِ شصت طبقه اي … شهر به نظر خیلی کوچیک میاد! هر چند … بزرگتر از این غولِ آهنی هم هست … باز هم صداي در بلند شد … براي من، این صدايِ در، اعصاب خرد کن نبود … چون خیلی چیزها رو بهم یاد آوري می کرد … قبل از اینکه فرصت کنم چیزي بگم صداي حسین پیچید: میل نداري؟ شما غلط میکنی میل نداري … باید بنیه داشته باشی پاچه بقیه رو بگیري یا نه برادرِ من؟! هنوز یادم نرفته بود تاخیر نیم ساعتش رو …
- انتشار : 05/03/1401
- به روز رسانی : 01/12/1403
با سلام
این رمان رو من حدود 3بار کامل خوندم و هر سری بیشتر جذب این کتاب میشم و واقعا زیبا و پر محتوا هست
باتشکر از نویسنده عزیز کتاب 🤍
شاید بیشتر از صدها رمان عاشقانه خونده باشم ولی این یکی با شکوه ترین و لذت بخش ترین رمان عاشقانه ممکنه بعد از سالها همچنان بازخوانی میکنم
بخاطر تعریف از این رمان توی نظرات دوستان خوندمش ولی اصلا خوشم نیومد..نویسنده چیزایی که مینویسه که غیرعقلانیه..مثلا یکیش اینه که ترانه رفته سونو توی چهارماهگی دکتر گفت بچش پسره ولی نفهمیده دوقلوعه و توی شیش ماهگیش توی بیمارستان دکتر دیگه ای بهش اینو میگه..واقعا به شعور مخاطب توهین میشه با این داستان نوشتنشون..اول یکم راجع به یه سری چیزا اطلاعات کسب کنیدبعد داستان بنویسید لطفا
عالی عالیییی
سلام نسخه جایی رو کجا میشه تهیه کرد؟
خیلی رمان قشنگ و با محتوایی بود لذت بردم واقعا
بسیا. زیبا و بامعنی
داستان سر و ته داشت و هیچ معمایی بدون حل نموند و آدم تو خماری نذاشت
حتما پیشنهاد میکنم
فوق العاده بود.سرشار از احساس.به جرأت میگم یکی از معدود رمانهایی بود که توی ۳۰ سال گذشته خوندم.قلمشون مانا.
با خسته نباشید به نویسنده ولی من نوع بیان و طرز نوشتن و فضا سازی این رمانو دوسش نداشتم . میتونست قوی تر کار بشه
خیلی خیلی قشنگه
حتما پیشنهاد میشه
پراز غلط املاییِ اعصاب خوردکنه
این چه نویسنده ایه که هکسره رو بلد نیست رعایت کنه؟
این رمان چاپ شده
چطور اینجا فایل رایگانش گذاشته شده؟؟
این رمان چاپ شده
چطور اینجا فایل رایگانش گذاشته شده؟؟