رمان چیره دل
عنوان | رمان چیره دل |
نویسنده | کلثوم حسینی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 888 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان چیره دل اثر کلثوم حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان، راجع به زندگی پر فراز و نشیب ساغر مهرجو، دختر معمولی و فرزند آخر محمد مهرجو است که در گیر و دار زندگی در دانشگاه با… و شرط بندی ارشیا تهرانی دچار معضل عجیبی میشود که او را تحت جبر ناعادلانه قرار میدهد تا سرنوشتش دستخوش تغییرات شود …
خلاصه رمان چیره دل
کیسه های خرید دم دستم را چندبار جابه جا کردم پیاده روی دم عصر برایم خوشایند و ملس بود وقتی در شهر لندن برای هرکاری باید سوار خودروی ارشیا میشدم. گاهی که شب ها بساط عیشش با دوستان خارجیاش برگزار میکرد من تا ساعت دو شب در خیابان های وحشتناک لندن پرسه میزدم آنقد پیاده همه کوچه پس کوچه هایش را با قدمهایم متر میکردم که وقتی به آن خانه منفورم باز میگشتم ارشیا از زور بیهوش میشد. حالا برایم هم ارزشی نداشت کنارش زن همیشگی هم عین بختک روی زندگی ام و ارشیا افتاده بود. آه سردی می کشم. با کلید یدک در خانه را با حوصله باز میکنم.
با دستان پُر از خریدها از میان رایحه های بینظیر گل داوودی و یوسف میگذرم لختی میایستم با تمام ولع رایحهاش را وارد بینیام میکنم نگاه سنگینی را روی خودم متوجه می شوم. لرز می کنم و سرم را بالا میکشانم یکباره پرده سمت هال تکان میخورد و سایه ای که از پشت پرده دور میشود. شانه ای بالا میاندازم از کنار حوضچه کوچک که رد میشوم مشتی آب روی صورت ملتهبم میپاشم قدری جان میگیرم اما سرما و خنکای آب روی پوست صورتم نفوذ میکند. با قدم های تند سمت هال نزدیک میشوم دستگیره را لمس می کنم و اصلا حواسم به چهارجفت کفش براق و تمیز نبود. -مامان؟
از همان درگاه هال بوتهایم را در میآورم و شال بافت گردنی ام را کنار جالباسی آویزان میکنم راهروی کوچک منتهی به هال را با شتاب طی میکنم که: خدایا عطر بی نظیرش.. شک نداشتم رایحه گرم و ملایم خودش بود دیوانه وارو حریصانه رایحه گرم را استشمام میکنم قطعا دیوانه شده بودم. آخر عطر بهاوند اینجا؟! -اومدی مامان؟ مهمون داریم دخترم. یک باره کنار ستون هال خشکم میزند انگار از پرتگاه بلندی پرتم میکنند از آن خلسه شیرین و رویایی سریع با دستپاچگی و یکه شدگی بیرون میآیم. نگاه بهت زده ام به بهاوند ایستاده و دختر کنارش است بدون پلک زدن حتی بلع بزاق دهان …
- انتشار : 22/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403