رمان دایی جان ناپلئون
عنوان | رمان صوتی دایی جان ناپلئون |
نویسنده | ایرج پزشک زاد |
ژانر | عاشقانه، طنز |
تعداد صفحه | 465 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان دایی جان ناپلئون اثر ایرج پزشک زاد به صورت فایل PDF و صوتی (mp3) قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان، حکایتی است روایتشده از ماجراهای عشق مکرر نوجوانیست؛ عشق سعید به لیلا و عشق پسر عمه به دختر دایی، و همه این اتفاقات در یک خانواده اشرافی تهرانی رخ میدهد که دست برقضا خانوادهای بسیار پر جمعیت است!. این خانواده، جامعهای پرجمعیت و پویا را به تصویر میکشد. هر کدام از شخصیتهای کتاب داییجان ناپلئون کاراکتری خاص را نمایندگی میکنند و در نوع خود منحصر به فرد هستند؛ پرسوناژ دایی جان، که کنایه از بخش عظیمی از مردم ایران است که همیشهی خدا توهم توطئه دارند و شدیدا معتقداند که در کشور ما آب از آب تکان نمیخورد مگر به خواست و فرمان انگلستان …!
خلاصه رمان دایی جان ناپلئون
کتاب دایی جان ناپلئون نوشتهی ایرج پزشکزاد ، نویسنده و طنزپرداز ایرانی است. این رمان کتابی طنز و بسیار جذاب درباره پسر سیزدهسالهای به اسم سعید است که ماجراهای خانه داییجان ناپلئون و عشقش به دختری به اسم لیلی را تعریف میکند. کتاب دایی جان ناپلئون، یکی از بهترین رمان های ایرانی، را بسیاری در ژانر نوظهور «داستان بلوغ» طبقهبندی میکنند.
در این ژانر، معمولا قهرمان داستان نوجوان یا جوان است که در طول قصه تغییراتی را پشتسر میگذارد که سبب رشد و بلوغ شخصیتش میشود. معمولا کتابهای ژانر بلوغ با ژانرهای دیگر ترکیب میشوند. «هری پاتر» اثر جی.کی.رولینگ از بهترین نمونههای غربی این ژانر است. کتاب دایی جان ناپلئون نمونهی بینظیر این ژانر در ادبیات فارسی است.
داییجان ناپلئون در این کتاب، مردی ساده، حساس، منظم است، او همچنین عاشق ناپلئون بناپارت است و از انگلیسیها نفرت دارد. او نشاندهنده گروهی از مردم است که بهجای پیدا کردن ریشهی مشکلات و مسائل خود به رویابافی و خیالپردازی میپردازند. دایی جان ناپلئون خود را همتراز ناپلئون میبیند و میتوان گفت او یک دنکیشوت از نوع ایرانی است.
سعید در این کتاب جوانی ناپخته و بیتجربه است که پیرو احساساتش است و در این میان یک آدم دنیادیده و باتجربه به اسم عمو اسدالله هم هست، که نقش تکیهگاه و آدم عاقل داستان را بازی میکند.
کتاب دایی جان ناپلئون در سال ۱۳۴۹ چاپ شده است، در این رمان ایرج پزشکزاد روحیه حساس، تقدم احساسات بر عقل و برخی از صفات ناپسند مردم جامعه ایرانی را با زبانی شیرین برای ما تعریف میکند. این کتاب به هشت زبان دنیا ترجمه شده است. ژانر این کتاب تلفیقی از ژانر اجتماعی، بلوغ و طنز است. سریال این رمان طنز به دست ناصر تقوایی ساخته شده است. ایرج پزشکزاد با نوشتن داستان کوتاه برای مجلات و ترجمه نویسندگی را آغاز کرد و بعدها مدتی در وزارت امور خارجه مشغول فعالیت شد، او نویسنده پرکاری است که ستون «آسمون ریسمون» را در مجله فردوسی مینوشت. او در زندگی پربارش کتابهای ادبی، تاریخی، طنز و ترجمههای زیادی منتشر کرده است.
رمان دایی جان ناپلئون نتیجهی داستان عشق نویسنده است که با مسائل خانوادگی او تلفیق شده است. خانوادهی سعید با خانواده دایی جان و چند خانوادهی دیگر باهم در یک باغ چند عمارتی زندگی میکنند، نویسنده این کتاب میگوید این باغ، از باغی الهام گرفته شده که او کودکیاش را در آن سپری کرده است. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۵۰ به صورت پاورقی در مجلهی فردوسی چاپ شد. در آن سالها، بخشهایی از آن را با نام مستعار «الف. پ. آشنا» چاپ میکرد.
کتاب دایی جان ناپلئون، درحقیقت ماندگارترین فیلمنامهی سریالی تاریخ تلویزیون را در ایران رقم زد. ناصر تقوایی فیلمنامهی سریال دایی جان ناپلئون را از روی متن اصلی کتاب نوشت و بعد کارگردانی این اثر در سال ۱۳۵۵ بهعهده گرفت، او توانست شاهکار ایرج پزشکزاد را به یک شاهکار تلویزیون تبدیل کند. بازیگران این سریال بسیار حرفهای انتخاب شده بودند. شخصیتپردازی بینظیر ایرج پزشکزاد همراه انتخاب دقیق بازیگران باعث شد، شخصیتهای این سریال تلویزیونی از خالق کتاب معروفتر شوند.
غلامحسین نقشینه در نقش دایی جان، پرویز فنی زاده در نقش مش قاسم و پرویز صیاد در نقش اسدالله میرزا ایفای نقش کردهاند. محل تصویربرداری این سریال خانه و باغ اتحادیه بود که صاحب اصلی این ملک امین السلطان نام داشت. این خانه در سال ۱۳۹۴ توسط شهرداری تهران خریداری شد.
قسمتی از رمان دایی جان ناپلئون
وقتی به باغ برگشتم دائی جان ناپلئون با قیافه سخت گرفته و متفکر در باغ قدم میزد و مشقاسم با خونسردی مشغول رسیدگی به گل ها شده بود. چشم دائی جان ناپلئون به من افتاد از نگاهش ترسیدم مثل اینکه مرا هم شریک جرم آقا جان میدانست. خود را به کناری کشیدم که از تیر نگاه های خشم آلود او در امان بمانم باز لحظه ای راه های نجات از عشق را مرور کردم اما عقلم به جایی نرسید برای اولین بار از ته دل با خدا حرف زدم دفعه دوم بود که اینطور صمیمانه به یاد خدا افتاده بودم دفعه اول شبی بود که زلزله آمده بود و
از خدا خواسته بودم که تا صبح سقف اطاق را روی سر ما نریزد ولی ایندفعه تکلیفم را درست نمیدانستم درست نمیدانستم از خدا چه باید بخواهم از او میخواستم که مرا از گرفتاری عشق لیلی خلاص کند بلافاصله لای پنج انگشت را گاز میگرفتم و پشت سر آن لای همان انگشت ها فوت میکردم این علامت استغفار هم نمیدانم از کجا بین ما بچه ها رسم شده بود. ولی به هرحال این ساده ترین راه حل بود برای اینکه اگر راه حل مقابلش را میخواستم از خدا بخواهم باید خیلی چیزها میخواستم. خدایا دائی جان راه آب منزل
ما را باز کند و آقاجان راه آب منزل دائی جان سرهنگ را… خدایا آقاجان به شجاعت و نبوغ ناپلئون ایمان بیاورد.. خدایا دائی جان آسید ابوالقاسم واعظ را مجبور کند که تکفیر دواهای ساخت دواخانه آقاجان را رفع و رجوع کند… خدایا آقاجان باور کند که دائی جان در راه مشروطیت فداکاری ها کرده و امن و امان صفحات جنوب مرهون شجاعت های اوست… خدایا عزیز السلطنه به عضو شوهرش سوء قصد نکند… خدایا دوستعلی خان پیدا بشود… خدایا بعد از پیدا شدن آدم سربراهی بشود و دست از سر زن شیر علی قصاب بردارد…
- انتشار : 22/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403