رمان در جستجوی زمان از دست رفته
رمان در جستجوی زمان از دست رفته رمان در جستجوی زمان از دست رفته

رمان در جستجوی زمان از دست رفته

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان در جستجوی زمان از دست رفته
نویسنده
مارسل پروست
ژانر
ادبیات داستانی، ادبیات کلاسیک
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
595 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان در جستجوی زمان از دست رفته' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان در جست و جوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این رمان چندان به تشریحِ کلاسیکِ یک «داستان» نمی‌پردازد، بلکه از ورایِ داستانِ اصلی یک تحلیلِ عمیقِ ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعیِ از جامعه‎‌ی اواخر قرن 19 فرانسه به دست می‌دهد. گذشته از خطوط كلی داستانی كه این كتاب‌ها را به هم می‌ پیوندد، هر كدام از هشت كتاب از بسیاری دیدگاه‌ها در خود كامل و مستقل‌اند. در واقع آنچه داستان نامیده‌ می‌شود تنها رشته‌ای است برای به هم پیوستن لحظه‌هایی كه هر كدام به تنهایی از مكان‌ها و شخصیت‌های اصلی كتاب‌اند، كتابی سترگ كه بس بیش از آنكه توصیف‌كننده حالت‌های بیرونی باشند ژرفای درونی را می‌پوید و می‌كاود ...

خلاصه‌ رمان در جست و جوی زمان از دست رفته

کومبره از دور از هفت فرسنگی، از راه‌آهن هنگامی که در آخرین هفته پیش از عید پاک به آنجا می‌رسیدیم، چیزی بیش از یک کلیسا به نظر نمی‌رسید که چکیده و نمایندۀ شهر بود، از شهر و به جای آن برای دور دست‌ها سخن می‌گفت و نزدیک تر که می‌شدی پشته های پشمین و خاکستری خانه‌های به هم پیوسته و بازمانده باروی قرون وسطایی شهر را که اینجا و آنجا آن را با خطی به دایرگی باروی شهرکی در تابلویی بدوی در بر می‌گرفت، پیرامون شولای بلند تیره اش در میانه کشتزارها، چون شبانی گوسفندانش را گرد می‌آورد و از باد در امان می‌داشت. کومبره برای سکونت کمی ملال انگیز بود، چرا که کوچه خیابانش با خانه‌هایی که از سنگ‌ های

سیاهگون محلی ساخته شده بود و بیرون پله داشت و نماهای سه گوش برجسته‌شان جلویشان را مسایه می‌انداخت آن اندازه تاریک بود که هنوز غروب نشده می‌بایست پرده‌های اتاق‌ها را کنار می‌زدند؛ کوچه خیابان‌هایی با نام‌های جدی قدیسان (که بسیاری از آنان با تاریخچه نخستین شهریاران کومبره پیوسته بودند) کوچه سن ایلر، کوچه سن ژاک که خانه عمه ام در آن بود، کوچه سنت هیلد گارد که در شبکه ای خانه رو به آن باز می‌شد، و کوچه سنت اسپری که در کوچک کناری باغ در آن بود؛ و این کوچه‌های کومبره در بخشی چنان دور افتاده از حافظه ام جا دارند و به رنگ‌هایی چنان متفاوت با آن‌هایی‌اند که امروزه دنیا در نظرم دارد. در حقیقت

همه‌شان، و از جمله کلیسایی که رو به میدان افراشته بود از بازتاب نقش‌های چراغ جادو نیز به چشمم مجازی تر می‌آیند؛ و گاهی چنین می‌پندارم که از این سر کوچه سن ایلر به آن صر رفتن و در کوچه لوآزو اتاق گرفتن _در مهمانخانه قدیمی «لوآزو فلشه» که از روزنه‌های آشپزخانه زیر زمینش بوی خوراک‌هایی می‌آمد که هنوز گاهی در درون من به همان گرمی و تپندگی زنده می‌شود._ پا گذاشتنی به دنیای فراسو به گونه‌ای بس شگرف‌تر و فراطبیعی‌تر از آشنا شدن با گولو و گپ زدن با ژنه و یو دو برابان است. دختر عموی پدربزرگم -عمه بزرگ- که در کومبره در خانه او می‌نشستیم، مادر عمه لئونی بود که پس از مرگ شوهرش، عمو اوکتاو، دیگر نخواسته بود ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ