رمان دلم آغوشت را میخواهد
عنوان | رمان دلم آغوشت را میخواهد |
نویسنده | فریده بانو |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 471 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ایرانی دلم آغوشت را میخواهد اثر فریده بانو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
روایت زندگی دو خواهر دوقلو هست به اسم های سوگند و سوگل، سوگل بی دلیل یک هفته قبل از عروسیش غیبش میزند و حالا پای ابروی چندین سالهی پدربزرگش در میان است. به در خواست حامی پارسا، سوگند مجبور میشود فقط یک تصمیم بگیرد و …
خلاصه رمان دلم آغوشت را میخواهد
وقتی صدای زنگ بلند شد استرس گرفتم. اول آقای پارسا و حاج خانوم با اون قیافه ی مهربونش و پشت بند اینا حامی با همون قیافهی سرد و خشنش وارد شد و از بوی رودیگز دوباره دل من زیرو رو شد.. بعد از احوال پرسیا همه نشستیم .. آقاجون بعد از کمی مکث گفت: حامدجان حتما حامی گفته چی شده من واقعا نمیدونم چطور این آبرو ریزی رو جبران کنم. آقای پارسا لبخند مهربونی زد گفت: حالا که شده محمود جان کاریش نمیشه کرد. حامی عصبی گفت : اما پدر یعنی چی مگه من مسخره دیگرانم که یه روز قبول کنه یه روز بی
خبر پاشه بره.. من کارت پخش کردم. پارسا: حالا شده چیکار میشه کرد؟ حامی نگاهی به من انداخت گفت: ما که فقط یه نامزدی خودمونی داشتیم، سوگل و سوگندم که دوقلو هستن کسی چه می فهمه… اینطوری عروسی هم بهم نمیخوره. آقا جون گفت: اما پسرم حامی: آبروم برای من خیلی مهمه خیلی اصلا من با خود سوگند صحبت میکنم. همه نگاهی به من انداختن… “ای بابا من چه صحبتی با تو دارم” حامی بلند شد گفت: دنبالم بیا. متعجب به بقیه نگاه کردم میدونستم حامی برای خانوادهی من و خودش چقدر قابل احترامه. مجبوری از
جام بلند شدم… دستی به لباسم کشیدم دنبال حامی رفتم. توی حیاط کنار تک درخت بید مجنون ایستاده بود… رفتم رو به روش ایستادم سرمو بلند کردم تا چهره شو درست ببینم یهو سرشو روی صورتم خم کرد… با ترس داشتم به حامی که با خشم و نفرت داشت نگاهم میکرد نگاه میکردم… وقتی سرش اومد جلو و دوباره اون بوی گس رودیگز پیچید توی مشام دلم زیرو رو شد از ترس… ترس از این مرد. با صدای خشداری گفت: تو باید تقاص پس بدی تقاص کار خواهر تو… تو فردا شب باید عروس بشی فهمیدی؟ عروس خونهی من …
- انتشار : 31/02/1403
- به روز رسانی : 01/12/1403