رمان همسر طلبه

عنوانرمان همسر طلبه: رمانی پرشور از تقابل سنت و شیطنت
نویسندهزهرا علیپور
ژانرعاشقانه، طنز، کلکی
تعداد صفحه288
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
رمان همسر طلبه

رمان “همسر طلبه” نوشته زهرا علیپور، داستانی جذاب و پر از شور و هیجان است که در قالب فایل PDF برای اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم به صورت رایگان قابل دانلود است. این رمان، ماجرای آیه، دختری پرجنب و جوش را روایت می‌کند که پس از ازدواج مادرش، به خانه پدربزرگش می‌رود و در آنجا با دو پسرعموی خود، از جمله یک طلبه، هم‌خانه می‌شود. آیه با شیطنت‌های خود، پسرعموی طلبه‌اش را حسابی اذیت می‌کند، اما به دلیل مسائل خانوادگی، مجبور به ازدواج با او می‌شود و…

بخشی از رمان همسر طلبه

سر و شکلمان نمی‌خورد اما روی نماز تعصب عجیبی داشتیم. مخصوصاً من که عاشق نمازهای پدربزرگ و مادربزرگم بودم!

مثل چهار تا خلافکار با موهای کج و گیسوان بافته‌شده بیرون از مقنعه به سمت نمازخانه مدرسه می‌رویم. عاشق نماز جماعت بودم اما از خود امام جماعت بیزار بودم. حداقلش این بود دوست داشتم یکی مثل پدربزرگم امام جماعت بایستد نه این…

چادرهای رنگی تا شده را برداشته و با دقت سرمان می‌کنیم طوری که یک تار مو هم دیده نشود. حداقل نماز می‌خواندیم اصولش را هم باید رعایت می‌کردیم! چون زود آمده بودیم صف اول می‌نشینیم. آخرای اذان بود. پشت امام جماعت به ما بود و روی سجاده‌اش نشسته بود. هنوز چهره‌اش در دید نبود ولی مشخص بود قد بلند و هیکل متوسطی دارد. یعنی نه خیلی هیکلی و نه خیلی لاغر بود. خب به نسبت قبلی‌ها بهتر بود. همین که جوان بود اذیت کردن دلچسب‌تر می‌شد. یهو نرگس می‌زند زیر خنده. با تعجب نگاهش می‌کنم. در گوشم می‌گوید:

  • هیچی، یاد اون امام جماعت قبلی می‌افتم که سوسک کردی تو کفشش…

مریم که وقتی نقشه داشتیم نمازخوان می‌شد کنار گوشم پچ‌پچ می‌کند:

  • تازه اون یکی که سر نماز عمامه سفیدشو برداشتیم و کلاه کپ ریحانه رو گذاشتیم…

ریزریز می‌خندیدیم. صدای خنده‌مان کاملاً واضح بود ولی امام جماعت ذره‌ای واکنش نشان نمی‌دهد. اذان که تمام می‌شود، امام جماعت بلند شده و سمتمان برمی‌گردد. نگاهی به صف‌های شلوغ پشت سرم می‌اندازم. نمازخانه همیشه موقع نماز شلوغ بود اما این بار شلوغ‌تر هم شده بود. تا دم در دختر بود که نشسته بود برای دیدن جمال این حاج‌آقا… تا چشمم به قیافه‌اش می‌خورد قند در دلم آب می‌شود. یکدفعه به خودم نهیب می‌زنم. ولی هرچقدر هم چهره‌اش دلنشین باشد یک حاجی بیشتر نبود. نرگس می‌خندد:

  • چه ریشویی…

ریحانه تأییدش می‌کند:

  • بی‌ریخته…

متعجب می‌شوم. پس چرا من فکر کردم دلنشین است؟ راست می‌گفتند. خیلی چهره جذابی نداشت اما به شدت مردانه بود! بیخیال افکارم می‌شوم و خوب به نطق‌هایش گوش می‌دهیم. در مورد اهمیت نماز جماعت حرف می‌زد. حاج آقای قبلی می‌آمد نماز می‌خواند و می‌رفت. البته قبلی‌ترش هم مثل این یکی صحبت می‌کرد. اهمیت نمی‌دهم. یک کاری می‌کنم این یکی هم سر یک هفته نشده دمش را روی کولش بگذارد و برود. زنگ آخر می‌خورد که از مدرسه بیرون می‌رویم. به شدت به فکر فرو رفته بودم و در حال ریختن نقشه برای این روحانی جدید بودم که نرگس دوباره سر و کله‌اش پیدا می‌شود…

توجه: این متن صرفاً جهت معرفی رمان است و شامل دانلود غیرقانونی یا نقض کپی‌رایت نمی‌شود. برای تهیه نسخه‌ی کامل رمان، و حمایت از نویسنده در منبع قانونی و معتبر رمان بوک عضو سایت شوید.

دانلود رمان همسر طلبه
0 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان همسر طلبه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها