رمان حرمسرای قذافی
عنوان | رمان رمان حرمسرای قذافی |
نویسنده | آنیک کوژان |
ژانر | مستند، زندگینامه، تاریخی، خارجی |
تعداد صفحه | 406 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان حرمسرای قذافی اثر آنیک کوژان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب حرمسرای قذافی اولین کتابی است که به ما نشان میدهد تجاوز جنسی ، یک سلاح جنگی است.
آنیک کوژان روایت زندگی یک دختر از چندین هزار دختر و پسر جوان را که تحت تجاوز روحی و جسمیِ قذافی و نیروهای دولتی ، نظامی و سیاسی او بودند نوشته است . ثریا یکی از دختران جوانی است که در پانزده سالگی ربوده شد و سالها با خشونت ، به عنوان یک بردهی جنسی فعالیت میکرد . بسیاری از زنان و دختران و دیگر قربانیان ، حتی بعد از سقوط حکومت و نابودی قذافی ، از ترس آبرو حاضر نشدند تا آنچه که در این سالها متحمل شده بودند به زبان بیاورند.
اما ثریا ، با شجاعت تمام ، مهر این سکوت را شکست. حرکت او باعث شد تا زنان دیگری نیز لب باز کنند و از چهرهی واقعی این دیکتاتور مخوف، پرده بردارند.
کتاب “حرمسرای قذافی” در دو بخش نوشته شده است. بخش اول، سرنوشت ثریا و روایت او از زندگیاش در باب العزیز (محل استقرار قذافی) است. بخش دوم کتاب شامل تلاشهای “آنیک کوژان” برای یافتن ردپای این جنایت و عاملان آن است. در این بخش، ما سرنوشت زنان دیگری که حاضر شدند سکوتشان را بشکنند و از جنایت قذافی بگویند، میخوانیم. آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی در ۱۹۵۷ متولد شد. او روزنامهنگار، خبرنگارِ جنگ و خبرنگارِ مجلهی لوموند است. معروفیت “آنیک کوژان” به دلیل کتاب “حرمسرای قذافی” است که در سالهای پس از انقلاب لیبی نوشته است. او برای کتاب حاضر، جایزه بزرگ باشگاه بینالمللی مطبوعات را از آنِ خود کرد.
اگر شما به سایت نویسنده این اثر خانم “آنیک کوژان” نگاه کنید متوجه میشوید که این کتاب یک جنبش فمینیستی قوی و جریانساز را در لیبی به وجود آورده است. زنان با خواندن «حرمسرای قذافی» تحت تاثیر قرار گرفتند و ظلم چند دهه را نشان دادند و با آن مبارزه کردند. حکومت، بیش از چهار دهه به زنان لیبی تجاوز میکرد. تمام ارکان حکومت قذافی از بالا به پایین متجاوز هستند. وقتی قذافی، رهبر لیبی فاسد بود، جای تعجب ندارد فرمانده ارتش، وزیر، نخست وزیر، سربازان، حتی نگهبانان نیز متجاوز باشند.
نویسنده، خانم کوژان، برای راستی آزمایی صحبتهای دختران به زندان رفته و در آنجا با افراد مختلف مصاحبه میکند. بخش اول کتاب، قصه و بخش دوم تحقیقات نویسنده برای راستی آزمایی است. حکومتِ قذافی، از تجاوز جنسی به عنوان سلاح جنگی استفاده میکند.
کتاب حرمسرای قذافی شما را با پشت پردههای زندگی بزرگترین دیکتاتور لیبی آشنا میکند. این کتاب از زبان زنی به نام ثریا روایت میشود و به افشاگری درباره قذافی میپردازد. معمر قذافی با استفاده از ابزار تجاوز جنسی توانست برای مدت ۴۲ سال بر لیبی حکومت کند. در این مدت زنان و مردان جوان بسیاری قربانی او شدند. آنها با توجه به فضای بسته و سنتی لیبی از ترس آبروی خود سکوت کردند و فقط عده کمی با افشاگریهایشان چهره واقعی قذافی را به جهان نشان دادند. در کتاب، انعکاس شهادت شاهدان و قربانیهای جنسی قذافی را میخوانید. بر خلاف تصور بعضی افراد کتاب حاضر زندگینامه و امور سیاسی قذافی را بررسی نمیکند.
در این کتاب فقط به یک وجه از زندگی قذافی پرداخته میشود که برای نیم قرن جزئی جداییناپذیر از دستگاه حکومت لیبی بود. اسناد، مدارک و پژوهشهایی که در نگارش این کتاب استفاده شده به قدری معتبر هستند که جای هیچ شک و شبههای را برای خوانندگان باقی نمیگذارند.
کتاب حرمسرای قذافی کتابی که چهرهی سیاسی قذافی را نشان دهد و یا یک زندگینامه نیست. بلکه مستندی است که خواندنش برای همه واجب است تا بدانیم روزی جنایت تا کجا میتواند ریشه بگستراند.
خلاصه رمان حرمسرای قذافی
آن روز در طرابلس آفتاب درخشانی می تابید؛ طرابلس شهری در ساحل دریای مدیترانه. هفت هشت روز پیش معمر قذافی کشته شده بود؛« شورای ملی انتقالی» رسما آزادی کشور را اعلام کرده بود؛ و «میدان سبز» که حالا به «میدان شهدا» تغییر نام داده بود، شب قبل جمع سرخوش دیگری از ساکنان طرابلس را به خود دیده بودم که دور هم جمع شدع بودند، اسامی الله و لیبی را فریاد می کشیدند، سرودهای انقلابی می خواندند و با کلاشینکف هایشان به آسمان بالای سرشان شلیک می کردند. هر محله شهر شتری را آورده و آن را در برابر مسجد محل قربانی کرده و گوشتش را بین آوارگان شهرهای دیگر و جنگ زدگان تقسیم کرده بود.
آن ها می گفتند:« ما با هم متحد و همبسته ایم و از هر زمان دیگری که در زندگیمان به یاد داریم شادتر هستیم.» آن ها خسته هم بودند؛ کاملا از پا افتاده، ناتوان از بازگشت به سر کار و از سرگیری امور روزمره شان. لیبی بدون قذافی… تصورناپذیر بود. انواع وسایل نقلیه در سطح شهر در حرکت بود. شورشیان را می دیدی که روی کابوت ها و سقف های ماشین ها نشسته اند یا از در و پنجره های آن ها آویزان. هر کدام سلاحی در دست داشتند و آن را به علامت پیروزی به رهگذران نشان می دادند. رانندگان با یک دست سلاحشان را از پنجره درآورده و تکان می دادند و با دست دیگر بوق می زدند، انگار دارند عروس را به جشن عروسی می برند.
مردم فریاد می زدند«الله اکبر»، همدیگر را در آغوش می کشیدند و با انگشتانشان علامت (v) رسم می کردند و به هم نشان می دادند، دور سرشان نواری پارچه ای به رنگ قرمز و سیاه و سبز بسته بودند یا بازوبندی به همین رنگ (رنگ پرچم لیبی) به دور بازویشان و اصلا هم عین خیالشان نبود که اکثرشان زمانی به انقلاب ملحق شده بودند که پیروزی مسجل و قطعی به نظر رسیده بود. از زمان سقوط سرت، آخرین دژ مقاومت «قائد اعظم» و اعدام فوری اش، هر کسی خودش را یک انقلابی معرفی می کرد. ثزیا کناری ایستاده بود و به آن ها نگاه می کرد و احساس افسردگی می کرد.
آیا این فضای پرسروصدای شعف آلود که از بعداز مرگ قائد اعظم حاکم شده بود عاملی بود تا خمودگی ثریا حالتی تلخ تر پیدا کند؟ آیا تجلیل از شهدا و قهرمانان انقلاب، عاملی بود تا او به یاد جایگاه غم انگیزش به عنوان یک قربانی شرمسار به دردنخور که باید رازش را پنهان نگه دراد بیفتد؟
- انتشار : 26/05/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403