رمان حریری به عطر یاس
عنوان | رمان حریری به عطر یاس |
نویسنده | شهلا خودی زاده |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 859 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان حریری به عطر یاس اثر شهلا خودی زاده با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
حریر، بی توجه به وضعیت مالی بد خانواده اش عاشق همکلاسی پولدارش به نام آریا میشود، آریا پسر لاابالی و بی مسئولیتی است که قصد سوء استفاده از عشق حریر را دارد! در همان زمان برادر زادهی نامادری حریر، هم از او خواستگاری کرده، که حریر به دلیل دلدادگی خود به آریا، به آن خواستگاری جواب منفی میدهد …
خلاصه رمان حریری به عطر یاس
بی حوصله آچار را گوشه ای انداخت و از داخل چال بیرون آمد… به سمت انتهای گاراژ جایی که اتاقک مخصوص استراحت بود به راه افتاد وارد اتاقک که شد، در آهنی آن را با حرص پشت سرش محکم بست … با پارچه ی کهنه ای دستان روغنی اش را پاک کرد و به گوشهای انداخت لباس کار کثیفش رااز تن بیرون کشید عصبی و کلافه پیراهنش را به تن کرد.. از صبح تا همان ساعت احساس نفس تنگی میکرد… حس خفگی امانش را بریده بود. تمام وقت صدای حریر در سرش پیچیده بود… “نمیتونم بهت فکر کنم” کلافه
گوشه ای نشست و سرش را به دیوار تکیه داد… بغض بیخ گلویش را محکم چسبیده بود و قصد رها کردنش را نداشت… چشمانش را بست… چشمان زیبای حریر پشت پلک هایش نشست. درمانده زیر لب زمزمه کرد: حرير… من نمی تونم… از تو گذشتن کار من نیست… قلبش بی قرار بود… وقتی از ساعت شش و نیم صبح سر کوچه کشیک کشیده بود تا حریرش بیاید صبورانه صبر کرده بود تا حسام از او جدا شود.. دست خودش نبود حرص و غضبش… وگرنه او را چه به خشم و غضب با حریر دختری، که این روزها تمام فکر و ذکر
روز و شبش بود… از وقتی جواب رد شنیده بود از ناراحتی و درد همچون ماری به خود پیچیده بود… به اولین باری که حریر را دیده بود فکر کرد… دختری ده ساله با چشمان به غایت زیبا و درشت، صورتی ظریف و پوستی همچون پنبه سفيد و لطيف… و اوی هفده ساله که عشق در وجودش جوانه زده بود… ده سال صبوری کرد… ده سال با نگاه های مخفی و پنهانی دل بی قرارش را آرام ساخت… حریر خانه عمه را دوست داشت و این دوست داشتن با سال به سال قد کشیدن او در دل علیرضا هم رشد میکرد… باید با زری حرف میزد …
- انتشار : 02/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403