رمان جدال پر تمنا
عنوان | رمان جدال پر تمنا |
نویسنده | هما پور اصفهانی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 938 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان جدال پر تمنا اثر هما پور اصفهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ویولت دوست خواهر آراد و همکلاسی او در دانشگاه است، آنها در دانشگاه و خانه سر هر قضیه ای با هم به جر و بحث میپردازند و از هر فرصتی برای تخریب هم استفاده میکنند، تا جایی که دیگر کارشان به صدمه زدن بهم رسیده، دست روزگار هر دو برای ادامه تحصیل بورسیه کشور کانادا میشوند، که این شروع ماجرایی جدید است که …
خلاصه رمان جدال پر تمنا
توی راه داشتم به این فکر میکردم که حالا چی کار کنم؟ پاپا اگه ماشینو میدید منو میکشت! مامی هم سر دانشگاه باهام قهر میکرد باید یه کاری می کردم تا دلشون نیاد دعوام کنن… از بچگی از دعواهاشون در میرفتم … یا میانداختم گردن و ارنا… یا آرسن بیچاره خودم هم همیشه در حال مسخره بازی بودم… اینبارم باید برم سراغ یکی از این دوتا… نمیشه بندازم گردنشون ولی حداقل میشه یه جوری ضمانتمو بکنن … خواستم برم سمت شرکت آرسن اوه نه بار قبل هم آرسن ضامنم شد… اینبار دیگه پاپا محاله راضی بشه …
حتما ماشینو ازم میگیره… باید برم سراغ وارنا… راضی کردنش سخته… ولی راضی میشه. با این فکر روی پدال گاز فشار آوردم… خونه اش توی طبقه دوم یه آپارتمان نوساز توی یکی از محلههای متوسط غرب تهران بود… پاپا برای جداییش هیچ کمکی بهش نکرد و وارنا خودش با پس اندازش و کمک های پاپای پاپا اینجا رو گرفت. الان هم دنبال کاراشه که هرطور شده برای همیشه بره پاریس… وارنا واقعا به درد اینجا نمیخوره. شاید از دوریش ناراحت بشم اما ترجیح میدم بره جایی که خوش باشه… ماشین رو توی
پارکینگ خونه اش پارک کردم و با آسانسور خودم رو به طبقه دوم رسوندم… زنگ در رو سه بار به صدا در آوردم… رمز من بود همیشه سه تا زنگ… چند لحظه طول کشید تا صداش از پشت در بلند شد: Oh mon dieu! Avez le tremblement de terre -اوه خدای من! زلزله اومد. به زبان فرانسه! با پا کوبیدم به در و در جوابش گفتم: باز کن در رو! پسر بد اخلاق فرانسوی… در باز شد و وارنا توی درگاه مشخص شد. خونه اش اینقدر تاریک بود که درست نمیدیدمش … اما مشخص بود فقط یه شلوارک پاش بود سیگارش …
- انتشار : 27/09/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
این همه سانسور واسه چی اخهههه
من زیاد دوست نداشتم، نه اینکه بد باشه، تو سبک مورد علاقه من نبود
لطفا رمان ذهن خالی رو بذارید سپاس🙏
خیلی عالیه
رمان خوبی هست و نظرم روجلب کرد . از همه مهمتر اینکه نویسنده خیلی باهوش و با ظرافت تونسته اجزای داستان رو کنار هم بزاره و جا داره از زرنگیشون که در یک صفحه خیلی به چشمم زد نقلی کنم که تونستن داخل داستان آدرس دقیق چادگان را از سمت تهران به خواننده تفهیم کنن .