رمان اقیانوس خورشید

عنوانرمان اقیانوس خورشید
نویسندههستی.ق
ژانرعاشقانه، طنز، اجتماعی
تعداد صفحه609
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اقیانوس خورشید اثر هستی.ق به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

خورشید پس از سال‌ها تنهایی به خانه‌ی خانواده‌ی پدری‌اش می‌رود و به واسطه این نقل مکان، سرنوشت او دستخوش تغییراتی می‌شود، پای خورشید به زندگیِ مرموز یک نوازنده باز می‌شود! همه چیز به ظاهر خوب و آرام است تا زمانی که …

خلاصه رمان اقیانوس خورشید

با استرس مقابل آینه ایستاده بودم و پنجه‌ی پای راستم را روی زمین می‌کوبیدم، هر کاری می‌کردم نمی‌توانستم مقنعه‌ام را روی سرم مرتب کنم، انگار لج کرده بود. در آخر هم آن را در آوردم و یک مقنعه‌ی دیگر پوشیدم، به خودم نگاه کردم، با رنگ سرمه‌ای مقنعه شبیه بچه مدرسه‌ای ها شده بودم. یک بارانی کاربنی از داخل کمد برداشتم و تن کردم. _دختر عمو جان؟ داری استخاره می‌کنی؟ بدو دیگه! صدای کامدین آنسوی در بود. -اومدم اومدم! کمربند بارانی را بستم و ویالن را برداشتم و از اتاق بیرون زدم، کتی و کامدین در راهرو با هم حرف می‌زدند. -ببخشید معطل شدید. کتی: نه بابا عجله که نداریم. کامدین: بریم، وقت برا تعارف زیاده. سوار ماشین شدیم، قرار شد اول کتی را به کلاس زبان بر ساند و بعد مرا به کلاس موسيقى. تمام طول مسیر کتی

و کامدین توی سر و کله‌ی هم می‌زدند و می‌خندیدند. کامدین: کتی بعد از کلاس من دیگه نمیام دنبالت‌ها! بگو بعضیا بیان. کتی: بیخود! بعضیا کار دارن مث تو که ول نمی‌چرخن! -بابا پنجشنبس‌! عالم و آدم بیکارن این بعضیای شما که رییس جمهور نیس. نیشم باز بود نمی‌دانستم کتی دوست پسر دارد یا نامزد!؟ جالبتر از این؛ نمی‌فهمیدم کامدین چطور اینقدر راحت در مورد به قول خودش بعضی‌ها صحبت می‌کرد. باید بعدا از او می‌پرسیدم این مدت فرصت نشده بود با کتی بحث‌های دخترانه بکنیم. کلاس زبان کتی همان کرج بود، بعد از کمی کلکل با کامدین و طلب صبر برای من از خدا به خاطر کلاس موسیقی، خداحافظی کرد و رفت. به جاده زل زدم شدت استرسم از روز اول

دانشگاه بیشتر بود، کاش می‌شد بگویم منصرف شدم، حوصله یک دکتر رحیمی دیگر را نداشتم. -چرا رنگت پریده دختر عمو جان؟ -هان؟ -گوش نمی‌دیا! میگم چرا اینقدر استرس داری؟ -نمی‌دونم به خدا انگار روز اول مدرسمه! پرت شدم به روز اول مدرسه! چه روز نحسی بود، چقدر زجر کشیدم، همه با مادرشان آمده بودن اما من چون آقاجون خانجون رو برده بود بیمارستان برای شیمی درمانی، تنها رفتم مدرسه… هنوز دو ماه از مرگ مادر و پدرم نگذشته بود! من هنوز در شوک بودم، یک شوک ترسناک. همان ساعت اول که ناظم سرم داد کشید. -چرا حرف گوش نمی‌دی!؟ خودم را خیس کردم تا مدت‌ها بعد به خاطر آن اتفاق به القاب ناخوشایندی در مدرسه خطاب می‌شدم. -نفس؟ با نگاه مات کامدین …

دانلود رمان اقیانوس خورشید
3.8 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان اقیانوس خورشید
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها