رمان روزای بارونی
عنوان | رمان روزای بارونی (تروما) |
نویسنده | هما پور اصفهانی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 314 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان روزای بارونی (تروما) اثر هما پور اصفهانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون ویرایش جدید با لینک مستقیم رایگان
قصه ۴ تا زوج را بیان میکند که در رمان های قبلی وجود داشتند، آرتان و ترسا، طناز و احسان، توسکا و آرشاویر، نیما و طرلان، همهی آن ها باهم دوست هستند و هر کدام مشکلات خاص زندگی خودشان را دارند موضوع بیشتر رو محور آرتان و ترساست، ترسا بیخبر به دفتر ارتان میرود در آنجا متوجه حضور یک دختر در کنار آرتان میشود، با عصبانیت برمیگردد که در راه تصادف میکند …
خلاصه رمان روزای بارونی
آرشاویر لبخندی تقدیمش کرد و هردو وارد مطب دکتر شدن منشی با دیدنشون با احترام و هیجان ایستاد و سلام کرد. توسکا جوابش رو داد و گفت: نوبت گرفته بودم میتونم برم تو؟ منشی لبخند زد و گفت: بله خانوم مشرقی اسمتون رو یادداشت کردم اما باید چند دقیقه ای صبر کنین دو سه نفر جلوتون هستن. توسکا سرشو تکون داد و همراه آرشاویر روی صندلی های ناراحت سفید رنگ نشستن. آرشاویر آروم گفت: نمیشد پارتی بازی کنه؟ خوبه تا ما رو میبینه گل از گلش میشکفه ها. توسکا خندید و گفت: آرشاویر.
آرشاویر لبخندی زد و به پوستر نوزادی که به دیوار آویزون شده بود خیره شد اما همه حواس توسکا به خانومای بارداری بود که همراه همسراشون اونجا نشسته بودن و بدون استثنا داشتن با تعجب به توسکا و آرشاویر نگاه میکردن توسکا خنده اش گرفت اما جلوی خودش رو گرفت و بهشون لبخند زد. بالاخره یکیشون طاقت نیاورد و اومد جلو اینقدر سنگین بود که راه رفتنش شبیه پنگوئن شده بود. اما چقدر به نظر توسکا قشنگ بود با هن هن کنار توسکا نشست و بعد از سلام علیک ازش تقاضای امضا و عکس کرد که
توسکا هم با روی باز قبول کرد یکی از آقایون هم کنار آرشاویر نشسته بود و مشغول گپ زدن بودند بالاخره نوبتشون شد توسکا با نگرانی به آرشاویر نگاه کرد و از جا بلند شد آرشاویر هم بلند شد و با اطمینان دست توسکا رو که توی دستش بود فشرد. هر دو وارد مطب شدن و در رو پشت سرشون بستن. دکتر که خانوم مسنی بود با دیدنشون لبخند زد و گفت: به به خانوم مشرقی و آقای پارسیان عزیز و محبوب… حالتون چطوره؟ توسکا با لبخند تشکر کرد و گفت: ممنون خانوم دکتر بهتره بگین مزاحمای همیشگی… دکتر به …
- انتشار : 26/09/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
آخرش خوب تموم میشه؟؟
اینو نپسندیدم
تموم رمان هاتون عالین و خوندنی من خودم یه وقت هایی حس میکنم جای تک تک این شخصیت ها زندگی میکنم شما در زمینه نوشتن رمانهای عاشقانه و احتماعی عالی هستین با قدرت ادامه بدین و به حرفای بعصی ادما که از روی حسودیه توجه نکنین موفق باشین
واقعا همینطوره تمام داستان ها تخیلی و غیرواقعی
هما اصفهانی پور بهترینننن نویسنده ای ک ب عمر دیدم و همه ی رمان هاتم خوندم و فوق العاده ایییی
ر مان هاى خانم پور اصفهانى بينهايت بچه گانه هستن. واقعا كه نميدونم اين همه مهملات و جمله هاى كليشه اى را چطور در يه كتاب جا ميدن. اين گروه از رمان هاى فقط و فقط شايسته دخترهاى نوجوان هستن كه همه چى را عشق ميدونن. متاسفم ولى براى من اين خانم اصلا و ابدا شايسته لقب *نويسنده* نيستن. مطمينا خودشون يه دختر نابالغ هستنند.