رمان سرآغاز

عنوانرمان سرآغاز
نویسندهال. جی‌. اسمیت
ژانرفانتزی، تخیلی، ادبیات نوجوانان
تعداد صفحه200
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان سرآغاز (جلد اول مجموعه محفل اسرار آمیز) اثر ال. جی. اسمیت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کیسی بلیک ” ۱۶ ساله دختری زیبا و خجالتیه که به همراه مادرش به زادگاهش، شهر “نیو سیلم” بر می‌گرده و در مدرسه جدیدش متوجه کلوبی اسرارآمیز می‌شه، کلوبی که بعدها معلوم میشه همه افرادش جادوگرند و از بخت بد، “فی چمبرلین” یکی از اعضای کلوب با کیسی دشمن می‌شه و روزگار کیسی رو سیاه می‌کنه تا اینکه …

خلاصه رمان سرآغاز

مادرش هنوز در حال صحبت کردن فریبنده‌اش بود ولی کیسی فقط متوجه قسمت کمی از حرف‌هایش می‌شد… -در حقیقت قسمت اصلی خونه قبل از انقلاب ساخته شده یک طبقه و نیم… قسمت جلویی بعد از شورش و انقلاب و به سبک خانه‌های گرجستانی… سخنرانی به طور پیوسته ادامه داشت. کیسی در ماشین را باز کرد و بلاخره نگاه کاملی به خانه انداخت. هر چه بیشتر نگاه می‌کرد بدتر به نظر می‌رسید مادرش داشت چیزی در مورد پنجره‌ی بالای درب رو به رویی می‌گفت صدایش تند و بی نفس بود… -مستطیلی نه از این پنجره‌های نیم دایره‌ای که بعدها اومد … کیسی در حالی که حرف او را قطع می‌کرد فریاد زد: من ازش متنفرم. صدای او در فضای آرام اتاق خیلی بلند بود،

بسیار بلند. منظورش تنفر از پنجره‌ی بالایی در نبود، حالا این پنجره هر چیزی که می‌خواست باشد. دوباره با احساس فریاد زد: ازش متنفرم. سکوتی از جانب مادرش در پشت سرش وجود داشت؛ ولی کیسی برنگشت تا نگاه کند. به خانه زل زده بود به ردیف‌های پنجره‌های نشسته و شیروانی زهوار در رفته و ظاهر هیولاوار بزرگ و تخت و ترسناک آن در حالیکه می‌لرزید: این زشت ترین چیزیه که تا به حال دیده‌ام و ازش متنفرم. می‌خوام برگردم خونه می‌خوام برگردم خونه! او برگشت تا چهره‌ی سفید و چشمان از حدقه در آمده مادرش را ببیند و زیر گریه زد. -اوه کیسی. خانم بلیک از سمت دیگر ماشین به طرف او آمد. -کیسی عزیزم. اشک در چشمان خودش هم حلقه زده بود و وقتی

او به بالا نگریست کیسی از عکس العمل او شوکه شده بود. نگاهی سرشار از ترس و تنفر به همان اندازه‌ای که کیسی حس می‌کرد، بود. او گفت: کیسی عزیزم به من گوش کن اگر تو واقعا نمی‌خوای بمونی… متوقف شد. کیسی هنوز در حال گریه کردن بود ولی صدایی را پشت سرش شنید، در حالی که بر می‌گشت، دید که در خانه باز شد و پیرزنی با موهای خاکستری که به عصایی تکیه داده بود در چارچوب در ایستاده است. کیسی برگشت و با التماس گفت: مامان؟ ولی مادرش به در زل زده بود و آرام نگاهی سرشار از تسلیم بر چهره‌اش می‌نشست؛ وقتی رو به کیسی کرد همان لحن شاد متظاهر قبل را داشت، گفت: اون مادر بزرگته عزیزم، بیا منتظرش نذاریم. کیسی زمزمه کرد: مامان …

دانلود رمان سرآغاز
4.98 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان سرآغاز
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها