رمان شکار خون آشام
عنوان | رمان "شکار خون آشام" (Blood Lust) (جلد سوم مجموعه کیرا هادسون) |
نویسنده | تیم اورورک |
ژانر | ترسناک، هیجانی |
تعداد صفحه | 235 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان “شکار خون آشام” (Blood Lust) (جلد سوم مجموعه کیرا هادسون) اثر تیم اورورک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در این جلد، کیرا با چالشهای تازهای روبرو میشود و باید با کمک دوستانش با تهدیدی جدید مقابله کند. کیرا در تلاش است تا به زندگی عادی خود بازگردد و با هویت جدیدش به عنوان یک دورگه کنار بیاید. اما آرامش او دیری نمیپاید. یک خونآشام خطرناک به نام مالک، که در پی انتقام از کیرا و دوستانش است، از راه میرسد. مالک قصد دارد کیرا را به دام بیندازد و از او به عنوان طعمه برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند. کیرا باید با کمک دوستانش، به ویژه با کمک تایلر، با مالک مقابله کند و از خود و عزیزانش محافظت کند.
نکات برجسته جلد سوم:
آغاز چالشهای جدید: کیرا در این جلد با دشمن جدیدی روبرو میشود که او را به شدت تهدید میکند.
اهمیت دوستی و همکاری: کیرا در مییابد که نمیتواند به تنهایی با مشکلات مقابله کند و به کمک دوستانش نیاز دارد.
توسعه روابط عاشقانه: رابطه بین کیرا و تایلر در این جلد عمیقتر میشود و آنها به یکدیگر نزدیکتر میشوند.
اوج هیجان و اکشن: داستان پر از صحنههای هیجانانگیز و اکشن است که خواننده را تا انتها درگیر نگه میدارد.
خلاصه قسمتی از رمان شکار خون آشام
چرخیدم و به لوله بلند شاتگان نگاه کردم. مردی که شاتگان را نگه داشته بود تاس و فربه بود و ریش هایی درهم و برهم داشت که چانه و گردنش را پوشانده بودند موهایش به طرز غیر طبیعیای سیاه رنگ بود و متوجه شدم حق با من بود و درست می گفتم که موهایش را رنگ کرده است. با عصبانیت غرید: من میدونم شماها کی هستید خبرنگار تلویزیون گفت که آخرین بار این طرفا دیده شدین و ماها باید در و پنجره هامون رو محکم ببندیم. با خودم فکر کردم پس به همین خاطره که زن و بچه اش رو از اینجا برد… میخواست از اونا در مقابل ما حفاظت کنه. ولی فهمیدن اینکه در این مورد هم حق با من بود اصلا خیالم را راحت نکرد… نه در همچین
شبی. مورفی گفت: ما اون کسی که شما فکر میکنین نیستیم آقای کنر گفت: اسم منو از کجا میدونی؟ صدایش تقریبا مثل خرناس خوک به نظر میرسید. پاتر گفت: از این تپلی بپرس. و کبریتی درآورد تا سیگارش را روشن کند. -احیانا زنت شبیه بیانسه نیست؟ به پاتر که فقط داشت شرایط را بدتر میکرد چشم غرهای رفتم و به مرد گفتم: قضیه اونجوری که فکر میکنین نیست… غرید: دهنت رو ببند زنیکه نمیتونی منو گول بزنی. اسلحهاش را رو به ما حرکت داد و گفت: برین اونجا همگی جلوی دیوار بایستین. کاری که گفت را انجام دادم و جلوی شومینهای که پشت سرمان با صدای هیس هیس و ترق تروق هیزم ها را میسوزاند ایستادیم. به پاتر گفت:
سیگارتو خاموش کن کی گفته میتونی اینجا سیگار بکشی؟ اینجا خونهی منه! پاتر گفت: باشه اشکالی نداره. پک عمیقی به سیگار زد و دود آبی خاکستری سیگار را از بینی و دهانش بیرون داد، بعد سیگار نیمه سوخته را به سمت مرد کشاورز پرتاب کرد و گفت: بیا بگیرش کنر بهطور غیرارادی دستش را بالا آورد تا از صورتش محافظت کند و با این کار، تیری به طور اتفاقی شلیک شد. گلوله در سقف خانه فرو رفت و بارانی از خورده گچ بر سرمان ریخت. پیش از آنکه بفهمم چه اتفاقی افتاده پاتر به سرعت برق در اتاق حرکت کرد و اسلحه را از دست کنر قاپید وقتی سرش را بالا گرفت و متوجه شد پاتر لوله اسلحه را به سمت صورتش گرفته است …
جلد اول:
جلد دوم:
- انتشار : 31/06/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403