دانلود رایگان رمان یک زن وقتی اثر نیلوفر قائمی فر
دانلود رمان یک زن وقتی اثر نیلوفر قائمی فر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
مادر نوا که بیماری ام اس دارد زن دوم بوده که شوهرش او و نوا را رها کرده و پیش زن اول خود رفته است! نوا برای کسب در آمد منشی دکتری به اسم کاوه (پسر دوست پدرش) میشود، کاوه از نوا خوشش آمده و مجبورش میکند در ازای پرداخت هزینهی درمان مادرش به عقد موقت او در آید …
خلاصه رمان یک زن وقتی
اگر پدری داشتم که دوستم داشت هیچ وقت از سر اجبار و فرار از شرایط، به فرزام پسر مهندس دیبا همکار بابا پناه نمیآوردم و اگر برادرای خوبی داشتم هیچ وقت به گوش فرزام نمیرسوندن که نوا دختر معشوقهی بابامونه، بابا اونو از ارث محروم میکنه تا فرزام بطور ناگهانی عقب نشینی کنه همه جا جار بزنه که من سالم نبودم بگه بعداز آخرین سفرم به روسیه دیگه اون دختر پاک نبودم و با یه دعوای ساختگی خیلی راحت منو مثل یه دستمال کاغذی مصرف شده بندازه کنار، اون خونوادهای که برای خلاصی از دستم
دنبال هر بهونه ای میگشتن بهونه رو پیدا کنند و اول بطور مرتب یه هفته مثل یه کیسه بوکس کتک خوردم و توهین و ناسزا شنیدم بعد یه ماه تو خونه زندونی شدمو هفتهای یکبار کتک خوردم و بعد خیلی سیاست مدارانه فتوحی شریک بابا پیشنهاد داد که ببرینش دکتر اونم نه هر دکتری که بتونه بخرتش، پزشکی که مورد اعتماد ما باشه اگر پزشک تایید کرد سلامت که هیچ این آبروریزی رو من خودم جمع میکنم و آشی برای دیبا و طایفهاش میپزم که خودشون هض کنند. ولی نعمت جان اگه دخترت خطا کرده باشه من بازم
آبروی تورو تو این صنف میخرم. آبرو خریدن فتوحی پنجاه و هشت ساله ازدواج با منه نوزده ساله بود خدا میدونه چی بهم گذشت وقتی خبرو شنیدم، معلوم نبود که فرزام برای من سلامتی ای نذاشته، معلوم بود که فتوحی از جریان خبرداره اینو با خونواده دیبا ساخت و باخت کرده بود… معلومه… روباه کفتار تو یه بازی دارن منو دست رشته میکنند فتوحی اونقدر پولدار بود که به ارث و میراث من نیازی نداشته باشه ولی انقدر عوضی بود که به جوونی و سرزندگی من نیاز داشته باشه حالا چه بکر و چه غیر آن ولی دیباها …