دانلود رایگان رمان مرد ماورائی اثر عارفه سجادی
دانلود رمان مرد ماورائی اثر عارفه سجادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان حکایت رهان مردی است که مجهول بودنش هیزم میشود و جرقهی کنجکاوی را شعلهور میکند و یسنا دختری که در همان آتش میسوزد ، دخترکی که کنجکاویاش گریبانگیر رویاهایش میشود و کاخ آرزوهایی را که روزی آجر به آجرش را با مرد رویاهایش طرح زده ویران میکند و مردی که به جان ریشهی آرزوها تیشه میشود ، همانیست که میگویند ماورائی …
خلاصه رمان مرد ماورائی
آرم جانم می شوی ؟ پشت و پناهم می شوی ؟ من خسته از بی مهری ام تو مهربانم می شوی ؟ در من نمانده ذره ای از حس خوب عاشقی … تو ضامن آزادی از رنج و عذابم می شوی ؟ قلبم گواهی می دهد هم مهربان هم لایقی … آیا تو هم رویای من ، فکر و خیالم می شوی ؟ من سخت بیمارم ولی محتاج دارو نیستم … آیا پرستار تب و درد و عذابم می شوی ؟
من هر شب از بهر رخت هذیان به لب دارم هنوز . آیا تو در بیداری ام ورد زبانم میشوی؟تاریکی وظلمت مرا در دام خود کرده اسیر .آیا چراغ روشن شبهای تارم میشوی؟ سیمین تنی شکر لبی افتاده دامت در دلم .من عاشقی دلداده ام جانا شکارم میشوی؟ فصل نبودن های تو فصل خزان است ای دریغ! شیرین من لیلای من فصل بهارم میشوی؟
زبانش بند آمده بود و فقط با تردید نگاه می کرد.هنوز در شوک بود.باورش نمیشد، اصلا باورش نمی شد، یعنی درست دیده بود؟یعنی این مرد مجهول واقعا…؟ با فریاد بلندش به خود لرزید: به چی زل زدی احمق؟ بدبخت خبر نداری چه غلط بی جایی کردی؟با پوزخند زشتی به او نزدیک شد. سر دخترک به طور عجیبی تیر کشید.
دخترک جیغ بلندی کشید و با تماس دستش با صورت دخترک سعی کرد تا از چنگال این هیولای وحشتناک فرار کند. اما تلاش در مقابل او؟ مگر می شد از چنگ یک هیولای خشمگین فرار کرد؟ با تلاش برای فرار فقط او را بیشتر حساس می کرد. ناامید و ترسیده زیر لب با صدایی که شک داشت بیرون می آید یا نه گفت: من هیچی ندیدم، من هیچی ندیدم. تورو خدا، تورو خدا ولم کن.
چهره ی هیولای مقابلش که تا دیروز رهان نام داشت، از شدت تمسخر درهم شد …
توجه: در حال پالایش محتوای این مطلب هستیم!
عالی بود من این رمان قبلا خوندم و خیلی وقت پیگیر جلد دومشم
جلد دوم داره؟
اصلا” خوب نبود 😑😐
جلد دو نوشته شده🤔