کتاب آخرین شبح کریسمس
عنوان | کتاب آخرین شبح کریسمس |
نویسنده | چارلز دیکنز، کریس پریستلی |
ژانر | داستان کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 151 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب آخرین شبح کریسمس اثر چارلز دیکنز، کریس پریستلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان این کتاب براساس سرود کریسمس چارلز دیکنز شکل گرفته است و ماجرای پسری فقیر و گرسنه را به تصویر میکشد که تصمیم دارد پیرمردی را که از کمک کردن به او امتناع کرده است به قتل برساند؛ اما با روحی ملاقات میکند که چشمش را به سوی حقایق باز میکند و با سفری شگفت انگیز سام را برای تصمیم گیری درست درباره آینده اش تحت تاثیر میگذارد …
خلاصه کتاب آخرین شبح کریسمس
سام با یک شوک از خواب پرید و سرش به سنگ بالایی قبر خورد چند ثانیهای طول کشید تا به یاد بیاورد کجاست ولی در آن تاریکی چیزی خارج از انتظار ندید لیزی هنوز در کنارش به آرامی نفس میکشید همه چیز مرتب به نظر می رسید لذا دوباره سرش را گذاشت که بخوابد هنوز چشمانش را نبسته بود که صدای ناله ای از همان نزدیکیها به گوشش رسید، بله متوجه شد که این همان صدایی بود که او را بیدار کرده بود – فکر کرد آیا صدا از دروازه بود؟ آیا یک پاسبان یا نگهبان کلیسا آمده بود تا آنها را بیرون کند؟ آن هم شب کریسمس؟ بعید بود همهی آنها الآن در
کنار عزیزانشان در خواب ناز بودند. باز هم صدای ناله به گوش رسید، این بار قدری هم بلندتر و سام شک نداشت که این صدای لولاهای کهنهی هیچ دروازه ای نیست. آنچه مشخص بود اینکه صدا از زیر زمین میآمد. هم آن را می شنید و هم میتوانست حس کند. سام جابه جا شد و نگاهی به بیرون مخفیگاهشان انداخت. آن طرف مسیر برف گرفتهی روبه روی شان یک قبر قوس دار قرار داشته تاریخهای تولد و مرگ مردی که استخوانهایش زیر سنگ بود. روی آن نوشته شده بود، ولی سام نمیتوانست آنها را بخواند. دوباره صدای ناله بلند شد و زنجیرهایی که
محدودهی آن قبر را مشخص میکردند به لرزه در آمد و توده ای از دانه های برف که رویشان بود در سطح زمین پراکنده شد. سام سعی کرد از موضوع سر در آورد افکارش مثل کسی که در اتاقی تاریک باشد، در سرش جولان می دادند. لرزیدن زمین چی بهش میگن؟… زلزله… زمین کوزه آیا این همان بود؟ یک زمین لرزه؟ در حالی که داشت فکر میکرد که آیا همهی ساختمانهای اطراف فرو میریزند و اسکروج با همهی پولهایش زیر آوار خانه خودش دفن میشود و سام و لیزی هم زیر آوار کلیسا میمانند چیزی از زمین مقابل آن قبر شروع به بیرون آمدن کرد سام با چشمانی …
- انتشار : 15/05/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403