کتاب دیوان سومنات
عنوان | کتاب دیوان سومنات |
نویسنده | ابوتراب خسروی |
ژانر | ادبیات داستانی، ادبیات معاصر |
تعداد صفحه | 120 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب دیوان سومنات اثر ابوتراب خسروی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دیوان سومنات عنوان مجموعه داستانی از ابوتراب خسروی است که در سال ۱۳۷۷ منتشر و با استقبال چشمگیری مواجه شد. برخی داستانهای این مجموعه نظیر «مرثیه برای ژاله و قاتلش» در فضای سیاسی دههٔ سی و چهل خورشیدی میگذرد. برخی دیگر از داستانها هم برگرفته از عناصر فرهنگی و سنتی ایران است. از باورهای کهن ایرانی گرفته تا آیین و سنن مذهبی و عناصر مینیاتور ایرانی و ادبیات فارسی، همه دست به دست هم دادهاند تا ریسهای از دوازده داستان درخشان و بهیادماندنی را در خاطر خواننده نصب کنند. ابوتراب خسروی اغلب داستانهایش را با الهام از آثار ماندگار ادبیات فارسی و هنر ایرانی و با زبان و روایت مخصوص خود خلق میکند که همین موضوعْ او را از سایر داستاننویسان معاصر خود متمایز میسازد …
خلاصه کتاب دیوان سومنات
چنانکه وقایعی که در افواه شایع است مؤید این نظرات است از جمله این که روزی طبیب به عادت یومیه در حجره نشسته و رحل و کتابی در برابرش گشوده بوده که پروانهای به خلوتش وارد گشته و بر ساق قلمش در قلمدان مینشیند. طبیب میگوید: به چه قصدی به خلوت ما میآمدی، مطلبت چیست؟ پروانه میگوید: به سراغ جفت زیبایی آمدهام که در خیال تو است. طبیب قلم بر دوات میبرد و غزلی به هیئت پروانه رنگینی مینویسند که از سطرهای کاغذ پر میکند و با جفت منتظر به گرد سر طبیب طواف میکند و از پنجره خارج میشود. با اینکه روزی طبیب با دو سه ملازم به هنگام فصل گرم به برهولی میرسد. آفتاب بر سرشان
میتابیده و عطش بر آنها غالب میآید. ملازم میگوید، آب و سایهای نیست که راحت کنیم. طبیب غزلی به هیئت جویباری میسراید که در برهوت ظاهر میشود و بعد غزنی به شکل سرو سبزی تضمین غزل جو پیار میکند که بر زمین ایستاده و سایه میگسترد. شفیق لاهوری نقل میکند که طبیب در عنوان جوانی به اصرار پدرش طب خوانده لاکن به سبب آنکه وی وارث قرایح شاعری بیش از هفت نسل از اجداد شاعر پیشه خود بوده و حافظه غریبی در حفظ قصاید اسلامش داشته و به غیر این ما ترک اعتنایی به میراثهای دیگر نداشته است و به تبع ریاضتی هموار مینماید، خداوند تبارک و تعالی در خوان زندگی قدرت
تبدیل کلمات تجریدی را به جسم به وی بخشید و بنابراین دلیل است که وی را ساحر دانستهاند. چنانکه مذکور است که این او نبوده که بر جسم کلمات اشعارش روح حیات دمیده که خداوند میبوده که در اشیاء مجرد خیال او روح دمیده و مثل تبدیل آن اشياء مثل ایجاد نقطه جسم عیسی در بطن مقدس مریم عمران و بعد حلول روح حیات در آن بود که روح القدس نیز همان گونه به القطه تجریدی اشیای خیالی او در مخیلهاش دمید و آن اشیاء حیات یافتند. و اما بعد شفيق لاهوری درباره دیوان سومنات مینویسد که اگرچه صحایف شعر توفیق ثبت آن اشعار را نیافتند، لکن بر صیحفه زمین ثبت گردیدهاند. چنانکه اگر طرحی از آن اشیاء …
- انتشار : 29/09/1403
- به روز رسانی : 03/10/1403