کتاب نشان آتنا
عنوان | کتاب نشان آتنا |
نویسنده | ریک ریوردن |
ژانر | فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات کودک و نوجوان |
تعداد صفحه | 336 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب نشان آتنا (جلد سوم مجموعهی قهرمانان المپ) اثر ریک ریوردن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در این کتاب نیز مانند سایر کتابهای این مجموعه خدایان یونان و روم حضور دارند و داستان از نگاه شخصیتهای اصلی آنابت، پرسی، پاپیر، لئو روایت میشود و نیمه خدایان رومی جیسون گریس، هزل لوزکو و فرانک ژانک نیز در آن حضور دارند. نشان آتنا به دلیل ترکیب جذاب عناصر داستان و شخصیت پردازیهای جذاب نظرات زیادی را در بین منتقدان به خود جلب کرده است …
خلاصه کتاب نشان آتنا
پایپر نمیخواست از چاقو استفاده کند اما نشستن در کابین جیسون و انتظار برای این که او بیدار شود باعث شد او احساس تنهایی و درماندگی کند. رنگ چهرهی جیسون خیلی پریده بود، ممکن بود مرده باشد. صدای برخورد آجر به پیشانی او را به یاد آورد. جراحتی که فقط به علت این که سعی کرد از او مقابل رومیها حفاظت کند به وجود آمده بود با وجود نکتار و آمبروسیا که آنها را به زور به او خورانده بود پایپر مطمئن نبود که او خوب و دوباره بلند شود. چه اتفاقی میافتاد اگر او دوباره خاطراتش را فراموش میکرد اما این بار، خاطرات او را؟ این ظالمانه ترین ترفندی بود که خدایان تا به حال روی او انجام داده بودند و آنها حقههای
بیرحمانهای در آستین داشتند. او صدای گلیسون هج در اتاق بغلی را که یک آهنگ نظامی را زمزمه میکرد. میشنید نشان ستارهها و یراقها برای همیشه؟ شاید. ماهواره تلویزیونی قطع شد، احتمالاً ساتیر روی تختخواب تاشویش نشسته بود و مجله اسلحه و مهمات را میخواند. او ملازم بدی نبود اما قطعاً جنگاورترین بز پیری بود که پایپر دیده بود. البته او سپاسگزار ساتیر بود. او به پدرش تریستن مک لین هنرپیشه کمک کرده بود که بعد از ربوده شدن توسط غولها در زمستان گذشته، دوباره روی پاهایش بایستد. چند هفته پیش هج از دوستش ملی خواهش کرده بود مسئولیت خانواده مک لین را قبول کند تا او
بتواند در این جستجو کمک کند. مربی هج سعی میکرد اینطور به نظر برسد که بازگشت به کمپ دورگهها عقیده او بوده است اما پایپر شک داشت که موضوع بیشتر از اینهاست. چند هفته قبل هر زمانی که پایپر به خانه فرا خوانده میشد پدر و ملی از او میپرسیدند که مشکل چیست؛ شاید چیزی در صدایش آنها را باخبر کرده بود. پایپر نمیتوانست آنها را در چیزی که دیده بود شریک کند، خیلی مضطرب بودند بعلاوه پدرش شربتی نوشیده بود که تمام رازهای نیمه خدایی پایپر را فراموش کرده بود، اما پدرش هنوز هم میتوانست بگوید که چه زمانی که پایپر ناراحت است و پایپر مطمئن بود پدرش مربی را تشویق کرده بود مواظب او باشد …
- انتشار : 07/09/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403