رمان آپارتمان پاریس
عنوان | رمان آپارتمان پاریس |
نویسنده | لوسی فولی |
ژانر | معمایی، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان آپارتمان پاریس اثر لوسی فولی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب آپارتمان پاریس، داستان نقل مکان جس هدلی را به آپارتمان مجلل برادرش در پاریس روایت میکند. جس که مدتیست شغلش را در انگلیس از دست داده، بعد از حضور در آپارتمان برادرش متوجه میشود او به طرز مشکوکی مفقود شده و حس میکند ساکنان ساختمان در این ماجرا دست دارند …
خلاصه رمان آپارتمان پاریس
“جس” در آپارتمان را پشت سرم میبندم. به طرز نگاه سوفی مونیه فکر میکنم، انگار به کثافت ته کفشش نگاه میکرد. شاید فرانسوی باشد، ولی این جور آدمها را میشناسم. موهای سیاه و براق، دستمال گردن ابریشمی و کیف دستی شیکی داشت. مدام روی کلمه پنت هاوس تأکید میکرد. زنیکه پرافاده آدمهای زیادی طوری نگاهم میکنند که انگار انگل جامعهام. ولی حس میکنم پای قضیه دیگری هم وسط بود. وقتی اسم بن را بردم خصومتی در چهرهاش نشست. گفت شاید برادرم جایی رفته. بن پشت تلفن گفت: وقت مناسبی نیست ولی امکان ندارد بدون هیچ حرفی بلند شود و برود… مگر نه؟ من عضوی از خانوادهاش هستم، تنها عضو خانوادهاش. شاید آدمی حساس و عصبی باشد اما
فکر نمیکنم رهایم کند. ولی این اولین بار نیست که بی هیچ حرفی غیبش میزند یاد زمانی میافتم که با والدین جدید و شیکش، یک زندگی جادویی را شروع کرد و غرق در مدارس خصوصی، مسافرتهای خارجی و سگهای خانوادگی شد. شرمنده، ولی خانواده دنیلز فقط یک بچه میخواهند. راستش، بهتر است خواهر و برادرها از هم جدا شوند، به خصوص کسانی که ضربه روانی مشترکی را از سر گذراندهاند. همان طور که گفتم برادرم همیشه بلد بود بقیه را عاشق خودش کند. آن روز سوار ولووی سرمهای خانواده دنیلز شد و فقط یک بار نگاهی به پشت سرش انداخت بعد به جلو و زندگی جدیدش خیره شد. نه. محض رضای خدا، او برایم پیغام گذاشت و آدرس داد. حتی اگر جایی رفته
چرا جواب تماسها با پیامهایم را نمیدهد؟ مدام یاد زنجیر پاره کریستوفر قدیس و خون روی تن گربه میافتم. هیچ کدام از همسایههای بن حاضر نیستند وقتشان را به من بدهند؛ اصلاً رفتاری خصومت آمیز دارند. یک جای کار میلنگد. سراغ شبکههای اجتماعی بن میروم. ظاهراً حالا فقط اینستاگرام دارد. چطور تا الان نفهمیده بودم؟ خبری از فیسبوک یا توییتر نیست. عکس گربهای را روی پروفایلش گذاشته که الان روی میز قوز کرده و با چشمان تنگی مرا نگاه میکند. هیچ پستی ندارد. بن چنین آدم عجیب و غریبی است. انگار یک نفر سعی کرده وجودش را از صفحه روزگار پاک کند. برایش دایرکت میدهم: بن هر وقت این پیام رو خوندی، موبایلت رو جواب بده! …
- انتشار : 29/11/1403
- به روز رسانی : 03/12/1403