رمان برادران کارامازوف

عنوانرمان برادران کارامازوف
نویسندهفئودور داستایوفسکی
ژانرادبیات داستانی، فلسفی، روانشناسی، ادبیات کلاسیک
تعداد صفحه508
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان برادران کارامازوف (جلد اول) اثر فئودور داستایوفسکی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زمانی که پیرمردی سرمایه دار و کج خُلق به نام فئودور کارامازوف به قتل می‌رسد، زندگی پسرانش برای همیشه تغییر می‌کند: میتیا، پسری لذت طلب است که مشکلاتش با پدر، او را بی‌درنگ مظنون اول قتل می‌کند؛ ایوان، پسری روشنفکر است که گرفتاری‌ها و دغدغه‌های فکری‌اش، او را به سوی فروپاشی و سقوط سوق می‌دهد؛ آلیوشا، فرزند دیگر فئودور کارامازوف، تلاش می‌کند تا اختلافات میان اعضای خانواده را حل کند و در نهایت، اسمردیاکوف که فرزند نامشروع کارامازوف بزرگ و برادرخوانده‌ی سه پسر دیگر است. این شاهکار تاریک از داستایفسکی همزمان با مشخص کردن هویت واقعی قاتل، جهانی را خلق می‌کند که در آن، مرزهای میان بی گناهی و فساد، و خیر و شر محو می‌گردند …

خلاصه رمان برادران کارامازوف

روزی فرحبخش و گرم و روشن در آخر ماه اوت بود. گفتگو با پیر برای ساعت یازده و نیم صبح بلافاصله پس از عبادت دیرگاهی، تعیین شده بود. دیدار کنندگان در مراسم شرکت نکردند بلکه درست پس از پایان آن سر رسیدند. نخست کالسکه‌ای مجلل و رو باز که اسب‌هایی پر ارزش آن را می‌کشیدند، با میوسف و خویشاوند دورش، جوانکی بیست ساله به نام پیوتر فمیچ کالگانف سررسید. این مرد جوان آماده ورود به دانشگاه می‌شد. میوسف، با همو که در حال زندگی می‌کرد، سعی داشت تشویقش کند به خارج به دانشگاه زوریخ یا ژنا برود. مرد جوان هنوز مردد بود. اندیشناک و پریشان حواس بود. آدمی خوش سیما و خوش بنیه و تا اندازه‌ای بلند بالا می‌نمود. گاه و بیگاه عجیب ماتش می‌برد.

مانند همه آدم‌های پریشان حواس گاهی به یک نفر مات مات نگاه می‌کرد. ساکت بود و تا اندازه‌ای شلخته اما گاهی که با کسی تنها می‌ماند پرچانه و پرشور می‌شد، و به همه یا هیچ می‌خندید. اما شور او به همان تندی پیدا شدنش، محو می‌گردید. همواره در عین عافیت بود و حتی لباس فاخر به تن می‌کرد؛ مقداری ثروت مستقل داشت و چشم داشت‌هایی برای ثروت بیشتر. از دوستان آلیوشا بود. در درشکه‌ای کهنه و لکنته اما جادار با جفتی اسب پیر گلبهی، بسیار عقب تر از کالسکه میوسف، فیودور پاولوویچ همراه پسرش ایوان فیودوروویچ می‌آمد. دمیتری فیودوروویچ با اینکه عصر روز پیش از زمان دیدار باخبر شده بود دیر کرده بود دیدار کنندگان در شکه شان را کنار هتل

بیرون محوطه بر جای نهادند و پای پیاده به سوی دروازه های صومعه راه افتادند جز فیودور پاولوویچ، هیچ یک از افراد گروه صومعه را ندیده بود و میوسف احتمالاً سی، سال می‌شد که به کلیسا هم نرفته بود. به دور و بر خودش با کنجکاوی و آرامشی بدلی نگاه می‌کرد. اما، جز کلیسا و ساختمان‌های اطراف داخل خود صومعه چیز جالبی برای ذهن موشکافش نبود گو اینکه کلیسا و ساختمان‌های اطراف آن هم چنگی به دل نمی‌زد. نفرات آخر نمازگزاران سر برهنه و صلیب کشان، از کلیسا بیرون می‌آمدند. در میان آدم‌های طبقه محروم چندتایی صاحب مقام هم بود. دو یا سه بانو و ژنرالی همگی در هتل اقامت داشتند. دیدار کنندگان به یکباره در محاصره گدایان افتادند اما هیچ یک چیزی به آنان نداد …

دانلود رمان برادران کارامازوف (جلد اول)
11.13 مگابایت
PDF
دانلود رمان برادران کارامازوف (جلد دوم)
13.03 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان برادران کارامازوف
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها