رمان رئیس کیه
عنوان | رمان رئیس کیه |
نویسنده | ساحل بهنامی (راز.س) |
ژانر | پلیسی، هیجانی |
تعداد صفحه | 1161 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان رئیس کیه اثر ساحل بهنامی (راز.س) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سرگرد پویش آریا، بصورت مخفی وارد گروه رئیس میشود تا بتواند هویت کسی که همیشه چیزی جز اسم رئیس از او نشنیده اند را آشکار کند، او در این راه افراد زیادی را به یاری میطلبد! اما برنامه های سرگرد طبق نقشه پیش نمیرود و …
خلاصه رمان رئیس کیه
با ورودم به دفتر همه بلند شدند و احترام نظامی گذاشتند. سرم و به علامت مثبت تکون دادم و وارد اتاقم شدم. نگاهی به اوضاع اشفته میزم انداختمو رو صندلی نشستم یه پرونده جدید روی میز به چشم میخورد همیشه همه تعجب میکردن تو این اوضاع اشفته چطور میتونم وسایلم رو پیدا کنم اما من بین همین اوضاع اشفته احساس آرامش میکردم. چند ضربه به در خورد و رضایی وارد شد. احترام گذاشت و گفت: قربان ستوان خجسته پروندهای اوردن رو میز گذاشتم. -بله خودم خواسته بودم. دوباره احترام گذاشتو خواست از اتاق بیرون برود که گفتم: رضایی. به طرفم برگشت. -حواست
باشه کسی از این پرونده چیزی نفهمه. -بله قربان. پرونده رو برداشتم و باز کردم بدون اینکه نگاهی به رضایی بیندازم گفتم: یه لیست از تمام موزه های ایران برام تهیه کن. -بله چشم. -یه لیستم از تمام افرادی که خونشون عتیقه نگه می دارن. قانونی و غیرقانونی. -غیر قانونی؟ از همه خریدارای غیر قانونی عتیقه از منابعمون استفاده کن. -اطاعت میشه قربان. با سر به در اشاره کردم و گفتم میتونی بری. مطمئن بودم که این خجسته یه چیزیو پنهون میکنه. چطور تونسته تاریخ دزدی بعدی رو اینطور دقیق بگه؟ نظریه ای که در مورد کشف رمز تاریخ دزدیها داشت خیلی بچگونه و بنظر مسخره میومد.
من معمولا از ادمای باهوش خوشم میاد ولی از همون اول از این خجسته خوشم نمیومد. به قول مامان به دلم بد افتاده بود… با زنگ ساعت از خواب بیدار شدم. یه نگاه به ساعت انداختم. ساعت ۱:۳۱ رو نشون میداد تو دلم کلی لعنت بهش فرستادم با این ساعت کاریش چارهی دیگه ای نداشتم به زور از روی تخت بلند شدم. یه آبی به دست و صورتم زدم. یه نگاه به ایینه انداختم با دیدن قیافم وحشت کردم چشمام قرمز شده بود و پف کرده بود. موهام نامرتب بود. باز صد تا لعنت بهش فرستادم. حتی مهرانم نتونسته بود منو تو این ساعت از رختخواب بکشه بیرون. به سرعت موهامو شونه کردم …
- انتشار : 19/10/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
بهترین رمان پلیسی ایرانی که تاحالا خوندمه