دانلود رایگان رمان جاده ی سیب های وحشی اثر فرزانه صفایی فرد (Allium – دنیا)
دانلود رمان جاده ی سیب های وحشی اثر فرزانه صفایی فرد (Allium – دنیا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این رمان زندگی چهار دختر که دوستان دوران دانشگاه هم هستند را روایت می کند، رمان از زبان دیدار، نوا، حریر و فرانک همچنین، رضا و آرمان دو تا از شخصیت های مرد داستان روایت می شود، رمان روایت گر مسیر انتخاباتِ درست و نادرستی است که انسان ها در مسیر پر فراز و نشیب زندگی برای رسیدن به مقصدی نامعلوم در پیش میگیرند، غافل از اینکه عواقب تصمیمات خیلی زودتر از چیزی که فکر می کنند به سراغشان می آیند …
خلاصه رمان جاده ی سیب های وحشی
*رضا* خلوت بود. برعکس شب ها. صدای موسیقی سلیقهی آزاد کل کافه را برداشته بود. تلفیقی بود. پیانو و عود و نی. حال آدم را خراب می کرد. درست مثل قهوه هاش. جوری تلخ بود که تا ته استخوان هات رسوخ می کرد. آمده بودم برای مهمانی دعوتش کنم. شده حتی به زور. هنوز چرایش را نمیدانستم. شاید چون اولین خواستهاش بود یا چون داشت تلاش میکرد! دست به سینه گردنم را از از پشت ول کردم و پا روی پا انداختم و چشم بستم. توی آن لباس بینظیر شده بود. هرچند خیلی روی فرم نبود. مخصوصا هرچه به آخر
مراسم نزدیکتر میشدیم بیشتر خودش را در چهرهی رنگ پریده اش نشان می داد. این چند روز خیلی خسته شده بود. همه چیز روی دور تند افتاده بود تا قبل از مهاجرت خواهرش به کانادا مراسم برگزار شود. لیوان خالی آب یخ را کنار سینک گذاشتم و پاپیون دور گردنم را باز کردم. دستی به گردنم کشیدم و لبخندم را مهار کردم. واسه پاییز این هوا زیادی گرم بود. دو تا دکمهی یقه و دکمه های سرآستین هایم را هم باز کردم و مشغول بال دادنش از آشپزخانه بیرون زدم. توی اتاق خواب بود. این چند روز که مشغول چیدن خانه بودیم با
هم تنها نشده بودیم. مدام یا دوست هایش بودند یا خانواده ها. تکیه ام را به چارچوب در دادم و نگاهم را پی او که پشت به من توی آن همه تور سفید لبه تخت نشسته بود. چقدر صبر کرده بودم برای این روز… صدای نفس هایش توجهم را جلب کرد. صدای فین فین کردنش هم که اضافه شد انگار تنم یکدفعه هوشیار شده باشد، راست شدم و قدمی به داخل برداشتم. سنگینی اخم های افتاده روی صورتم را حس می کردم دوقدم دیگر برداشتم متوجهام شد تکان خورد صورتش خیس بود. شوکه از دیدن تنها چیزی که انتظارش را نداشتم …