کتاب پیانیست
عنوان | کتاب پیانیست |
نویسنده | كارستن كلمان و ولف برومل |
ژانر | جنایی، هیجانی |
تعداد صفحه | 128 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب پیانیست (مجموعه داستان) اثر کارستن کلمان و ولف برومل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
كارستن كلمان و ولف برومل 2 نويسنده و روزنامه نگار آلمانياند كه در هامبورگ وين و لندن فعاليت دارند. آن.ها علاوه بر نوشتن داستانهاي جنايي دستي در سفرنامه نويسي هم دارند كلمان و برومل در اين مجموعه علاوه بر داستانهاي كوتاه خود آثار جمعي از نويسندگان آلمامني را گرد هم آوردهاند مجموعهاي از داستانهاي جنايي و هيجانانگيز با قصههاي ناب و كوتاه … قتل در 5 دقيقه …
خلاصه کتاب پیانیست
کرکرههای اتاق خواب پایین کشیده شده بود. روشنایی بعد از ظهر با رنگی مات به درون اتاق به میان دیوارهای صورتی رنگ و تخت بزرگی که در آن دو نفر دراز کشیده بودند درز میکرد. کنستانتین وایک کنار همسرش بود. در این زمان تلفن زنگ زد. او ناخودآگاه دادی زد و دستش را به سوی تلفن برد: بله؟.. بله.. بله میدانم. دارم میآیم بیرون. با فریادی بلندتر -همچون نعره یک خرس- گوشی تلفن را سرجایش کوبید. -پیرسگ.. هیچ وقت من را راحت نمیگذارد. شانتال همسر وایک، پرسید: اگنس بود؟ دیگر باید جداً حاضر شوی کنسرت ساعت هفت شب شروع میشود. کنستانتین تسلیم شد: میدانم. شانتال او را از رختخواب بیرون کشید.
انگشتان کنستانتین برای نواختن قطعه پایانی بر روی کلیدهای پیانو لغزیدند. سپس در هوا ماندند و او سرش را به عقب برد. دو ثانیه سکوت محض در تالار برقرار شد. سپس صدای بلند کف زدن.. گویی کوهی در خود فرو ریخت. کنستانتین شور و اشتیاق مردم پس از اجرای یک کنسرت را میشناخت. اما هنگامی که بر روی صحنه به مردم تعظیم میکرد بیشتر قدرت خود را احساس میکرد. قدرتش بر روی مردم و کیف پولشان او برای این کار تنها یک پیانو لازم داشت. چرا هنوز اجازه میداد کسی قیم او باشد؟ چرا کاری را که دلش میخواست نمیکرد؟ لعنتی.. او دلیلش را میدانست. میهمانان زن و مرد با لباسهای مجلسیشان در میان
بوفه غذای سرد و سینیهای سرو نوشیدنی به نحوی سیری ناپذیر در حرکت بودند. در زیر لوستر تالار پذیرایی، عدهای جمع شده بودند که در میان آنها کلاه گیس به هوا برخاسته اگنس بوین بیرون زده بود. اگنس شصت ساله عدهای را به ویلایش دعوت کرده بود به افتخار نوازنده محبوبش کنستانتین. کنستانتین و همسرش در گوشهای ایستاده بودند که گاه نور فلاش دوربینی بر روی این زوج میافتاد. شانتال نجوا کنان گفت: دوباره اگنس مرکز توجه است. انگار که او ستاره است. کنستانتین اعتراض کرد: در تالار کنسرت من ستاره هستم. اما من اهل گپ و گفت و گو نیستم. کنستانتین میشنید که اگنس از گذشته حرف میزند …
- انتشار : 03/10/1403
- به روز رسانی : 06/10/1403