رمان قرص آرامبخش
عنوان | رمان قرص آرامبخش |
نویسنده | دریا دلنواز |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 316 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان قرص آرامبخش اثر دریا دلنواز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نامی بعد از قبول کردنِ شرط و شروط های برادر ریحانه، بالاخره با ریحانه نامزد میکند، ولی هنوز برادر ریحانه او را به شوهر خواهری قبول ندارد، نامی از دوران میخواهد تا مجسمهی ریحانه را بسازد، ولی در همان زمان بیمار میشود …
خلاصه رمان قرص آرامبخش
بعداز نهاری که خیلیم چنگی به دل نمیزد و از ترس ناامیدی و یا عصبانیت ریحانه فقط تعریف و تمجید کرده بودم برادرش بهم زنگ زد من از هیچکس تو این دنیا نمیترسیدم جز برادر ریحانه که همه چیش به نظر دوبرابر من بود! بهونه آورد که سرش شلوغه و به خاطر کسالت خانوم زیباش نمیتونه به عیادتم بیاد. یه سری تجویزها هم فرمودن و با احترام ازشون تشکر کردم. البته که مجبور شدم دروغ بگم وقتی سراغ ریحانه رو گرفت ریحانه دست و پا زد و التماس کرد تا مجبور بشم و بگم که قبل از ظهر رفته اونموقع که بهت گفتم بذار به داداشت بگم عقد کنیم تا مراسم عروسی واسه همین
دروغایی بود که دلم نمیخواد بگم. لباس هاشو از توی کمد برداشت و کش سرشو از دور مچش باز کرد. همه تو دوران نامزدی از این دروغا میگن، اصلا مزش به همینه پشت سرش ایستادم و موهاشو دم اسبی بستم، آخ و اوخی کرد: موهای اسب و نمیبندیا… موهای منه. حق داشت یکم عصبانیت چاشنی اون مو بستن شده بود تکیه دادم به دیوار و دست هام و پشت کمرم قلاب کردم. -ما که دروغ و گفتیم، حالا چرا میخوای بری؟ -میترسم پرو بشی. خم شده بود تا از کشو زیر تخت چیزی برداره که کمرشو هول دادم و با صورت رفت روی تخت… به خاطر مادرم خودشو کنترل کرد تا جیغ نکشه
اما کفری گفت: هوی چته. نگاهی به در انداختم کامل بستم و هر چقدر نزدیک تخت شدم ریحانه عقب عقب رفت مچ پاهاشو گرفتمو کشیدمش سمت خودم دستشو جلوی دهنش گرفته بود تا جیغ خفه ای که کشید به بیرون از اتاق نره. -بچه پرو منم یا تو… فکر کنم نسبت هامون یادت رفته آره؟ زورش به من نمیرسید و دست و پا زدنش بیخود بود. مچ دست هاشو گرفتم و چسبوندم به تشک ابروهاش بالا رفت _نامی اگر زانوم و نمیارم بالا و میکوبم… اونقدر نزدیکش شدم که هینی کرد و پشت سرشو محکم به تخت فشار داد. -غلط کردم ببخشید. نوک بینیم و گوشه چشمش بردم …
- انتشار : 24/10/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
ادامه رمان دوران بی مهری هست
برای کسایی که میخوان داستان رو بخونن: رمان قشنگی هست، قلمش خیلی خوبه، یه سوتیهای کوچکی داره، ادامه رمان هست، اول اون رمان رو بخونید