رمان خدمتکار
عنوان | رمان خدمتکار |
نویسنده | فریدا مک فادن |
ژانر | معمایی، ترسناک، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 335 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان خدمتکار (جلد اول) اثر فریدا مک فادن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
فریدا مک فادن در کتاب خدمتکار به بررسی مضامین خشونت، آزار خانگی، قربانی شدن و سوء استفاده میپردازد و داستان میلی کالووی، زنی جوان با گذشته جنایی را روایت میکند که توسط زنی ثروتمند به نام نینا وینچستر، با ظاهری سالم از لحاظ سلامت روانی، به عنوان خانهدار استخدام میشود …
خلاصه رمان خدمتکار
یک هفته بعد، به اتاق نشیمن میآیم و نینا را میبینم که کیسه زباله پری در دست دارد. اولین فکری که میکنم این است: وای خدایا، دوباره چه اتفاقی افتاده است؟ با اینکه تنها یک هفته است که با وینچسترها زندگی میکنم، احساس میکنم سالهاست اینجا هستم نه قرنهاست. حال روحی نینا به شدت پیشبینی ناپذیر است. یک لحظه من را در آغوش میگیرد و میگوید چقدر از حضورم در اینجا سپاسگزار است. بعد به خاطر انجام ندادن وظایفی که حتی به من نگفته است سرزنشم میکند. حداقل میشود گفت که دمدمی مزاج است. سیسیلیا هم دختر لوسی به تمام معناست که به وضوح از حضورم در اینجا عصبانی است. اگر انتخاب دیگری داشتم استعفا میکردم. اما انتخاب دیگری ندارم،
به همین دلیل استعفا نمیکنم. تنها عضو دیگر خانواده که اصلاً تحمل ناپذیر نیست اندروست. او خیلی این دوروبر نیست، اما در چند برخوردی که با او داشتم… عادی بوده است. اینجاست که این عادی بودن هیجان زدهام میکند. حقیقتاً گاهی برای اندرو احساس تأسف میکنم. زندگی با نینا آسان نیست. مردد در ورودی اتاق نشیمن ایستادهام و سعی میکنم حدس بزنم که نینا میخواهد با آن کیسه زباله چه کار کند. آیا میخواهد از این به بعد آشغالها را بر اساس حروف الفبا و رنگ و بویشان مرتب کنم؟ آیا نوعی کیسه زباله غیر قابل قبول خریدهام و حالا باید عوضشان کنم؟ حتی نمیتوانم حدس بزنم. او صدایم میزند: میلی! دلم زیر و رو میشود. احساس میکنم کم کم
میفهمم که او میخواهد با کیسه زبالهها چه کند. -بله؟ انگشتش را بسمتم تکان می دهد تا جلوتر بروم، سعی میکنم طوری حرکت نکنم که انگار پای چوبه دار میروم. آسان نیست. میپرسم: مشکلی پیش اومده؟ نینا کیسه زباله سنگین را بلند میکند و آن را روی کاناپه چرمی زیبایش میریزد. چهرهام در هم میرود، میخواهم به او هشدار بدهم که زبالهها را همه جای مبل چرمی گران قیمتش نریزد. میگوید: نگاهی به کمدم انداختم و متاسفانه چند تا از لباسهام خیلی برام کوچیک شدهاند. برای همین توی این کیسه جمعشون کردم لطف میکنی اینها رو تو جعبه اهداییها بریزی؟ همین؟ اینکه خیلی بد نیست. -البته مشکلی نیست. -در واقع… نینا یک قدم به عقب میرود، چشمانش روی من میچرخند …
- انتشار : 27/11/1403
- به روز رسانی : 27/11/1403