رمان شادی‌های کوچک یک خانه

عنوانرمان شادی‌های کوچک یک خانه
نویسندهکولت ویویه
ژانرادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان
تعداد صفحه196
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان شادی‌های کوچک یک خانه اثر کولت ویویه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

اسمم آلين دپن است. از شانزدهم اوت يازده ساله شده‌ام. استل دوازده ساله است و ريك شش سال و نيم دارد. ما در محله سيزدهم، خيابان ژكومان، در خانه‌اي كه درست روبروي زغال فروشي است زندگي مي‌كنيم …

خلاصه رمان شادی‌های کوچک یک خانه

خیلی آرام از جا بلند شدم چون دیگر خوابم نمی‌آمد. با احتیاط به آشپز خانه رفتم، ولی چقدر خسته‌ام! خیال می‌کردم از اینکه به کارهای خانه برسم، خوشم می‌آید. ولی نه اصلا این طور نیست. دیگر جانم به لبم رسیده مخصوصاً که بابا خیلی پر توقع شده و به خاطر هر چیزی غر می‌زند، بعد هم پشیمان می‌شود. اما چه فایده؟ بالاخره غرولندش را که کرده. گهگاه مثل مامان ازش می‌پرسم: به نظر آقای مارنیت همه چیز روبه راه است؟ اما او شانه‌هایش را بالا می‌اندازد خوب میفهمم که دیگر آقای مارنیت هم به نظرش مسخره می‌آید. با این حال با من صبورتر است. تحمل استل را که هیچ ندارد. او هم سرش توی کتاب جغرافیاش است و دایم از

اینطرف به آن طرف می‌رود و همه جا حی و حاضر است تا اگر من ازش چیزی خواستم، زود جوابم را بدهد. -استل! نمی‌خواهی تا من گوشت‌ها را سرخ می‌کنم، لیوان‌ها را روی میز بگذاری؟ -مرکز شمال، شهر لیل است. -خودت بگذار و دست از سر من بردار. بله او تمام روز این طوری بود. امتحان فرداست. ولی او باید همیشه جلو جلو برود. امروز نوبت اوست که کارهای خانه را انجام بدهد، اما فکر می‌کنم دیگر چندان علاقه‌ای به این کار ندارد. بهش پیشنهاد کردم که کارش را من انجام بدهم، اما او رد کرد. مخصوصاً بعد از فیلمی که برای مامان بازی کرده دیگر نمی‌تواند حرفش را پس بگیرد و همین بیشتر عصبانی‌اش می‌کند. از طرف دیگر ریک بعد از نهار

آمد و روی زانوهایم نشست. این همان کاری است که وقتی ناراحت بود، با مامان می‌کرد. بله، او دو تا علامت منفی گرفته است چون نقشه‌ی جغرافیش را پاره کرده. -ولی من این کار را نکردم. بوری مخصوصاً دست مرا کشید تا کاغذ پاره بشود، به خاطر اینکه صبح حاضر نشدم تیله‌ی بزرگم را بهش قرض بدهم… و بعد داستانی طولانی درباره‌ی تیله‌های گرفته شده و دزدیده شده تعریف کرد که من چیزی از آن نفهمیدم. ریک بیچاره آنقدر عصبانی بود که همه‌اش پته پته می‌کرد. پیدا بود که خیلی دلش پر است. -خیلی خب، من نقشه‌ات را درست می‌کنم. اما باز هم غمگین بود، من هم همین طور. دلم می‌خواست گریه کنم. اما حتی این کار را هم …

دانلود رمان شادی‌های کوچک یک خانه
3.86 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان شادی‌های کوچک یک خانه
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها