رمان اسرار مرگ خانم ابیلا

عنوانرمان اسرار مرگ خانم ابیلا
نویسندهپرویز قاضی سعید
ژانرادبیات داستانی، پلیسی، ادبیات کلاسیک
تعداد صفحه168
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان اسرار مرگ خانم ابیلا اثر پرویز قاضی سعید به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

در ابتدای داستان می‌خوانیم: آنجلی خوابش نمی‌برد. مرتبا از این دنده به آن دنده می‌غلتید. از شیشه کوچک بالای اتاق خوابش، نوری به داخل می‌تابید و این نشان می‌داد که ساکنین آپارتمان روبرو هنوز بیدار هستند. آنجلی سعی می‌کرد افکار مغشوش و ناراحت کننده را از سرش بیرون کند، ولی ممکن نمی‌شد. چند بار به خود تلقین کرد: من دیگر دختر بزرگی هستم. نباید یک فیلم این چنین مرا بترساند و این افکار عجیب را به سر من راه دهد. با وجود همه این تلقینات نمی‌توانست آرام بگیرد. اصلا او نمی‌بایست آن روز بعدازظهر به دیدن آن فیلم جنایی وحشتناک می‌رفت. صحنه‌های فیلم مرتب به نظرش می‌رسید. خود را می‌دید که از پشت سوراخ کلید اتاقی، ناظر یک قتل هول انگیز است و این همان فکری بود که از خوابیدن او جلوگیری می‌کرد. کم کم آنقدر این فکر در سر او قدرت یافت که صدای پاهای آرام کسی را در آپارتمان شنید. تمام بدنش یخ کرده بود، عرق سردی روی پیشانیش راه باز کرده و مثل مار چندش آوری روی گردنش دوید. به وضوح صدای در آپارتمان مجاور را شنید …

خلاصه رمان اسرار مرگ خانم ابیلا

همه جا صحبت از جنایت عجیبی بود که در آپارتمان خانم آبیلا، اتفاق افتاده بود. جسد خانم آبیلا را صبح روز بعد در تختخوابش یافتند. اطراف جسد، پر از کتاب‌های ترسناك و جنایی بود. پزشک قانونی، پس از هم اینه جست، نظر داد که خانم آیلا براثر سکته قلبی در گذشته است… شوهر خانم آبیلا، در پاسخ بازپرس گفته بود: شبی که قتل روی داد، من برای بازی بولینگ رفته بودم خیلی دیر بخانه باز گشتم و تصور کردم آبیلا، طبق معمول پس از خواندن چند فصل از کتاب بخواب برده است. چون خیلی خسته بودم، بدون اینکه او را صدا کنم، برای خودم ساندویچی درست کردم و خوردم و خوابیدم. صبح روز بعده چون دیدم همسرم از

خواب برخاسته است. او را صدا کردم اما هر چه صدایش زدم جوابی‌ نداد. دست پیش بردم تا او را تکان دهم ولی ناگهان احساس کردم بدن او سرد است. یخ کرده است، گرمای بدن يك انسان زنده را ندارد… بسرعت گوشم را به قلبش گذاشتم نبضش را گرفتم و آنوقت با کمال یاس و ناامیدی دریافتم که او مرده است و جریان را به پلیس اطلاع دادم. بازپرس پس از شنیدن اظهارات آنتونی شوهر خانم آبیلا با مامورین اداره انگشت نگاری و آگاهی بآپارتمان خانم آبیلا رفت در کنار تختخواب کارد بلندی افتاده بود. آنتونی بعد از دیدن کارد، تصدیق کرد که کارد آشپزخانه آن‌ها می‌باشد. دری که از اتاق خواب به هال باز می‌شد، همچنین گشوده

بود و داخل هال نیز فقط در آشپز خانه باز بود. در جا سیگاری روی میز كوچك وسط هال، پر از ته سیگار بود. روی دستگیره‌های در کوچکترین اثر انگشتی بدست نیامد. پزشک قانونی اصرار داشت که مرگ خانم آبیلا اتفاقی نبوده و او براثر ترس شدیدی مرده است. برعکس او مامور آگاهی با بی‌قیدی می‌گفت مردم دوست دارند کارهای معمولی را غیر عادی جلوه دهند و در این میان تنها بازپرس بود که با دقت بریزه کاری‌ها توجه می‌کرد. تحقیقات از ساکنین آپارتمان‌های مجاور شروع شد و خیلی زود باز پرس دریافت که شب گذشته دختر چهارده ساله‌ای نیز بیهوش شده و او را برای معالجه بیمارستان برده‌اند. هر لحظه که می‌گذشت موضوع بغرنج تر می‌شد …

دانلود رمان اسرار مرگ خانم ابیلا
4.02 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان اسرار مرگ خانم ابیلا
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها