رمان خانهی گرگ
عنوان | رمان "خانه گرگ" (Star Shift) (جلد پنجم مجموعه کیرا هادسون) |
نویسنده | تیم اورورک |
ژانر | ترسناک، هیجانی |
تعداد صفحه | 131 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان “خانهی گرگ” (Star Shift) (جلد پنجم مجموعه کیرا هادسون) اثر تیم اورورک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در جلد پایانی “شیفت خونآشام”، کیرا با چالش نجات شهر چارمینگ از نابودی توسط Unseelieها روبرو میشود. او باید قدرتهای خود را به عنوان Red Cailleach در آغوش بگیرد، در حالی که با مشکلات شخصی و بیاعتمادی مردم شهر دست و پنجه نرم میکند. کیرا باید آموزش ببیند و بر قدرتهایش مسلط شود تا بتواند شهر را نجات دهد و همه را متقاعد کند که به او کمک کنند، حتی با وجود اینکه زمان رو به پایان است.
نکات برجسته جلد پنجم:
نبرد نهایی: کیرا در این جلد با بزرگترین چالش خود روبرو میشود و باید از تمام قدرت و مهارتهایش برای نجات چارمینگ استفاده کند.
پایان حماسی: این جلد، پایان حماسی مجموعه “شیفت خونآشام” است و تمام داستانها و روابط را به سرانجام میرساند.
رشد شخصیت کیرا: در این جلد، شاهد رشد نهایی شخصیت کیرا هستیم. او به قدرتهای کامل خود دست پیدا میکند و به یک رهبر واقعی تبدیل میشود.
عشق و از خودگذشتگی: داستان پر از عشق، از خودگذشتگی، و فداکاری است و نشان میدهد که کیرا تا کجا حاضر است برای محافظت از عزیزانش پیش برود.
خلاصه قسمتی از رمان خانهی گرگ
از اتاقم بیرون دویدم به سختی از پلهها پایین اومدم و رفتم تو باغچهی مقابل خونه دهنم باز بود و نفسم رو از دهنم بیرون دادم که توی آسمون شب ناپدید شد به صندلی نگاه کردم به طور ترسناکی تنها بین علفهای اون بیرون بود فکر اینکه قبلا چه کسایی روی اون صندلی بودن و چه اتفاقی براشون افتاده باعث شد که به خودم بلرزم؛ ولی یه چیز دیگهای هم بود. علفهای بلندی که دورش پیچیده بودن، خم شده بودن مثل اینکه یکی لگدشون کرده بود؛ البته که همین طور بود. هر کسی که صندلی رو از خونه بیرون آورده و اینجا گذاشته باشه، حتما یه ردپایی از خودش به جا گذاشته. خم شدم و با قلبی که از هیجان توی
قفسهی سینهم به تندی میزد دنبال اولین سرنخ گشتم دستم رو آهسته روی علفهای له شدهای که شطرنجی مانند روی زمین بودن و بوتهی خارهای شکسته کشیدم. به وضوح میتونستم نشونه هایی از اثر یه ردپا رو ببینم ولی ردپاها زیادی بزرگ بودن. بزرگ و تیز گوشه دار به نظر میومدن. در واقع آثار یه پنجهی غول پیکر بودن. اون گرگ اینجا بوده ولی! چطور؟ اون داخل خونه اومده و در مدت کوتاهی که ما طبقه بالا بودیم صندلی رو اینجا آورده؟ میتونستم رد پنجههای بزرگی که از اون صندلی کوچیک به داخل جنگل رفته بود رو ببینم. بعد دقیقا در لحظه ای داشتم میچرخیدم تا برم داخل خونه و دریک و مدیسون رو بیارم،
با گوشهی چشمم حرکت کسی رو بین درختهای کنار جاده دیدم. بدون هیچ تردیدی همین که پشتم فشرده شد کتم رو باز کرد بالهام غیرارادی میخواستن باز بشن. انگشتهای بالم رو خم کردم، بالهام کش اومدن و طویل شدن ناخنهای سیاه انتهای بالم به زانوم برخورد کردن طعم مس مانندی که همیشه از دندونهام تراوش میکرد توی دهنم پخش شد و آب دهنم رو قورت دادم. به سمت جلو سرعت گرفتم و به تاریکی بین درختان خیره شدم و داد زدم: کی اونجاست؟ سوالم با صدای خش خش برگها و بوتههای کوچیک جواب داده شد. ناخن های تیزم رو بالا آوردم و نیشهام رو نشون دادم به سرعت به سمت جلو رفتم …
جلد اول:
جلد دوم:
جلد سوم:
- انتشار : 31/06/1403
- به روز رسانی : 01/12/1403