رمان خانه‌ی خودمان

عنوانرمان خانه‌ خودمان
نویسندهسینتیا کادوهاتا
ژانرماجرایی، تاریخی، ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات معاصر، ادبیات داستانی
تعداد صفحه251
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان خانه‌ی خودمان اثر سینتیا کادوهاتا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان داستان دوخواهر ژاپنی آمریکایی را روایت می‌کند که به منظور بهبود بخشیدن به شرایط زندگی والدینشان از آیوا به مناطق روستایی جرجیا مهاجرت می‌کنند. کیتی، خواهر کوچک تر و راوی داستان، فکر می‌کند که خواهرش، لین، نابغه ای است که توانایی انجام هر کاری را دارد. با پیشروی داستان و آشکار شدن این که بهبود شرایط زندگی پدر و مادرشان به معنی کار کردن شبانه روزی آن‌هاست، معلوم می‌شود که لین مشکلی دارد چرا که همیشه خسته و بیمار به نظر می‌رسد. بزرگترین آرزوی لین، زندگی به همراه خانواده‌اش در خانه‌ی شخصی خودشان است. وقتی که پدر و مادر این دو دختر، که هیچ وقت پول قرض نمی‌کنند و به بانک‌ها اعتماد ندارد، سرانجام برای برآورده کردن این آرزوی دخترشان وام میگیرند کاملا مشخص می‌شود که مریضی لین باید جدی باشد …

خلاصه رمان خانه‌ی خودمان

در چستر فیلد ساختمان آپارتمان ما یک طبقه بود و درست میان فضای بازی به شکل حرفU ساخته شده بود. آپارتمان ما دو اتاق خواب خیلی نقلی و کوچک اتاق نشیمن آشپزخانه، حمام و دستشویی داشت کاغذ دیواری آشپزخانه حسابی کثیف و پوسته پوسته شده بود و روی دیوار حمام و دستشویی هم کپک زده بود. من و لین پشت سر پدر و مادرمان از این اتاق به آن اتاق می‌رفتیم. کاملاً معلوم بود که مادر ناراحت است و به همین خاطر پدر هم حالش گرفته شد. با اینکه مادر هیچ حرفی نزد و گله‌ ای هم نکرد، اما همه فهمیدیم که چه احساسی دارد، چون حالت چهره‌اش درست مثل وقت‌هایی بود که سردرد داشت. پدر گفت: کیوکو،

قسمتی از فضای اتاق نشیمن را طوری درست میکنیم که بتوانی آنجا خیاطی کنی اینطوری خیلی خوب می‌ شود. مادر هیچ جوابی نداد. پدر ادامه داد: اینجا یک یخچال هم هست! باز هم مادر جوابی نداد. پدر گفت: میخواهم اتاق دخترها را با رنگ سفید نقاشی کنم و کناره‌ها را رنگ صورتی بزنم. آخرسر مادر به حرف آمد: توی اتاقشان فقط به اندازه دو تا تخت خواب کوچک و یک میز تحریر کوچک جا هست وقتی کتی به مدرسه برود، آن وقت میز تحریرش را کجا بگذاریم؟ پدر گفت: خودم برایش یک فکری می‌ کنم بسپارش به من. _مجبور می‌شویم آن را در فضای کار خیاطی من جا بدهیم. هیچکس حرفی نزد احساس گناه می‌کردم که در آینده‌ای

نزدیک میز تحریر من فضای کار خیاطی را خراب می‌کند. من که اصلا حاضر نبودم به هیچ قیمتی به مدرسه بروم آن وقت یادم رفت که به چیزهای پرت و پلا فکر کنم به همین خاطر هم بود که مادرم فکرم را خواند و فهمید که من احساس گناه می‌کنم او مرا به طرف خودش کشاند و در آغوشم گرفت و ناگهان با خوش رویی و شادمانی گفت: تقصیر تو که نیست! وسط حیاطمان یک قاب مخصوص تاب نصب شده بود، اما از خود تاب هیچ خبری نبود. بعضی از بچه‌ها با علاقه و اشتیاق از چارچوب قاب آن بالا می‌رفتند از آن جایی که هیچکس نمی‌توانست در فضای کوچک داخل آپارتمان کاری بکند، همیشه همه‌ی بچه ها بیرون از خانه بازی می‌کردند …

دانلود رمان خانه‌ی خودمان
4 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان خانه‌ی خودمان
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها