رمان خدمتکار همه چیز را می‌بیند

عنوانرمان خدمتکار همه چیز را می‌بیند
نویسندهفریدا مک فادن
ژانرمعمایی، ادبیات داستانی، ادبیات معاصر
تعداد صفحه295
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان خدمتکار همه چیز را می‌بیند (جلد سوم) اثر فریدا مک فادن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

من قبلاً خانه دیگران را تمیز می‌کردم و اکنون، نمی‌توانم باور کنم که این خانه واقعاً مال من است. آشپزخانه جذاب، بن بست ساکت و حیاط بزرگی که بچه‌هایم می‌توانستند در آن بازی کنند. من و شوهرم سال‌هاست که پس‌انداز کرده‌ایم تا به فرزندان‌مان آن‌طور که شایسته است، زندگی بدهیم. اگرچه من از خانم لاول همسایه جدیدمان محتاط هستم، اما وقتی او ما را به شام ​​دعوت می‌کند، این فرصتی است که دوست پیدا کنیم. خدمتکارش در را با پیش بند سفیدی که موهایش را به صورت موی کش بسته است باز می‌کند. من دقیقا می‌دانم که بودن در کفش او چگونه است. اما نگاه‌های سرد او باعث ناراحتی من می‌شود …

خلاصه رمان خدمتکار همه چیز را می‌بیند

صبح پنجشنبه‌ها تعطیل هستم. بچه‌ها مانند دیروز خودشان به سمت ایستگاه اتوبوس می‌روند. شک ندارم اگر جانیس آن‌ها را تنهایی ببیند، عصبانی خواهد شد؛ اما من نگرانی چندانی نسبت به این موضوع ندارم. از پشت پنجره به آن‌ها نگاه می‌کنم. اکنون پرده‌ها نصب شده‌اند و احساس بهتری دارم. اتوبوس از راه می‌رسد و بچه‌ها را سوار می‌کنند. به عنوان مادر خیلی نگران فرزندانم نیستم و ترجیح می‌دهم به فرزندانم قلاده نبندم. گاهی باید بچه‌ها را رها کرد تا به حال خودشان باشند. اکنون بچه‌ها به مدرسه رفته‌اند و خانه سوت و کور است. آدا معمولاً کارهایش را بی سروصدا انجام می‌دهد؛ اما نیک مانند گردباد، مقام در حرکت و فعالیت است. وقتی از خانه بیرون می‌رود خانه مرده

به نظر می‌رسد. وقتی در آپارتمان کوچک قبلی‌مان تنها می‌شدم خانه ساکت بود؛ اما اکنون این خانه بزرگ بسیار ساکت تر و بی رونق تر است. احساس می‌کنم خانه خالی است، زیرا هر صدایی در خانه می‌پیچد و پژواک دارد. تصمیم دارم برای خودم صبحانه درست کنم و کتاب بخوانم. به سمت آشپزخانه می‌روم و شانه تخم مرغ را بیرون می‌آورم. با بالا رفتن ستم، سعی دارم سالم تر غذا بخورم و می‌دانم تخم مرغ آب پز از نیمرو بسیار سالم تر است. البته من طعم نیمرو با کره را بیشتر می‌پسندم به محض جوشیدن ظرف تخم مرغ‌ها، زنگ در به صدا در می‌آید. با عجله به سمت درب ورودی می‌روم و بدون اینکه ببینم چه کسی آنجاست، در را باز می‌کنم، زیرا در محله جدید احساس

امنیت دارم. وقتی در برانکس زندگی می‌کردیم، ابتدا از چشمی نگاه و سپس درب را باز می‌کردم. اگر فرد ناشناسی بود. از او می‌خواستم کارت شناسایی ارائه دهد. اما این محله خیلی امن است. نباید نگران چیزی باشم. به محض دیدن مارتا خدمتکار خانه سوزت متعجب می‌شوم. لباس گل داری به تن دارد، پیشبند سفیدی بسته است و دستکش لاستیکی به دست دارد. می‌گویم: سلام. نمی‌دانم باید چه بگویم. مارتا با همان نگاه نافذ به من خیره شده است‌. می‌گوید: قرار بود پنجشنبه صبح برای تمیز کردن خونتون بیام. چی؟ یادم می‌آید که گفت پنج شنبه‌ها آزاد است، اما یادم نمی‌آید که با آمدن او موافقت کرده باشم. همچنین همان ابتدا به سوزت فهماندم که ما به خدمتکار نیاز نداریم …

دانلود رمان خدمتکار همه چیز را می‌بیند
37.49 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان خدمتکار همه چیز را می‌بیند
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها