رمان مزدک
عنوان | رمان مزدک |
نویسنده | موریس سیماشکو |
ژانر | ادبیات داستانی، تاریخی |
تعداد صفحه | 345 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان مزدک اثر موریس سیماشکو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مزدک اصلاح گری اجتماعی در زمان پادشاهی سلسلهی ساسانی بر ایران است. او در دورهی پادشاهی قباد یکم از شاهان ساسانی فرقهای تحت تاثیر باورهای مذهبی مانی بنیان نهاد و به تبلیغ آن پرداخت. زمانهای که مزدک در آن زندگی میکرد با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیاری عجین شده بود، به همین دلیل قدرت و تسلط شاه ساسانی بر روی اشراف و روحانیون کم شده بود. مزدک توانست با همراهی و اتحاد با قباد با آزادی دست به تبلیغ آیین خود بزند و گسترهی این مذهب را تا عربستان امروزی برساند. پس از پادشاهی قباد به دلیل از دست رفتن حمایت شاه ساسانی از مزدکیان و دلایل دیگر تاریخی که به تفصیل در کتاب مورد بررسی قرار گرفتهاند قتل عام و حذف گستردهی مزدکیان از سوی خسرو یکم آغاز شد. اگرچه این نابودی در نهایت منجر به ایجاد جنبشهای جدید تاریخی شد اما شخصیت و طرز فکر مزدک در طول تاریخ همیشه مرجع مناقشه برای گروههای مختلف بوده است …
خلاصه رمان مزدک
در خانه برزویه همچنان گفت و گو میشد. روزبه از یاران نزدیک مزدک بود؛ کارش دادوری بود و به دعواهای زرتشتیان رسیدگی میکرد. سخن گفتنش تند و بیپرده بود و مخالفت را بر نمیتابید. مردم ایرانشهر امروز تنها به دو گروه پرخوران و گرسنگان بخش نمیشوند، بلکه از این دو گروه یکی همه چیز دارد و دیگری نمیتواند حتی زنی برای خود داشته باشد. و مگر از یاد بردهاید که هر بار که دهقانان و مردمان رسته سوم از بزرگان نان و داد میخواهند، اینان خشم خود را با ریختن خون مردمان کیشهای دیگر فرو مینشانند؟ آدمی با کشتن دیگران آشوب جان خویش را آرام میکنند. چرا، دیگر دبیران نیز، که نیمی از ایشان ترسا، یهودی و هندو بودند، این را خوب میدانستند. دو سوم از مردم
شهرهای ایران از بیگانگان بودند. همچون همیشه این بار نیز برخی از موبدان جندی شاپور و خود تیسفون ایرانیان را به کشتن ترسایان بر میانگیختند. در برابر، مزدک و یارانش همچون مانی پیامبر همه مردمان کیشهای گوناگون را میپذیرفتند و کشت و کشتاری رخ نداده بود، چرا که به راستی هیچکس همچون ایرانیان با مردمان کیشهای دیگر مدارا نمیکند. برزویه همچون همیشه به مخالفت گفت: آیا همدلی مردمان چندان خواهد پایید؟ روزبه گفت: آری، برای همیشه! آورام سر برگرداند. ارتکد، رونیک، خوبروی آبا و شیر دانا همه با روزبه موافق بودند. این دبیران سه رده نخستین به کیشهای گوناگون وابستگی داشتند. آورام بسیاری از آنان را میشناخت. چند بار به خانه
ارتک رفته بود که خانوادهاش پدر در پسر همه دبیر بودند. پیرمردی که به آورام گفته بود گوشهای خود را سفت بگیرد تا آوای سوختن آتش درون خود را بشنود، پدر بزرگ ارتک بود. این دبیر پیر با مزدکیان مخالف بود و رستگاری ایران را در دست زرمهر گاومیش میدانست. با آنکه از سالها پیش دیگر در خدمت پادشاه نبود، همچنان کلاه دبیری خود را که لبههایش رنگ باخته بود بر سر میگذاشت و نیم تنه آراسته به نقش دو بال را که نشان شاهنشاه بود به تن میکرد. هر بار که سخن میگفت ارتک میخندید و پیرمرد از خنده او خشمگین میشد. پلکهای سرخ خود را به هم میزد و به صدایی جیغ مانند میگفت: ده سده پیش راست میگفتند که پایان کار ایرانشهر نزدیک است. هنگامی که …
- انتشار : 13/11/1403
- به روز رسانی : 13/11/1403