رمان سیدالصبر
عنوان | رمان سیدالصبر |
نویسنده | کیمیا رنجبر |
ژانر | مذهبی، اجتماعی |
تعداد صفحه | 13 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سید الصبر اثر کیمیا رنجبر (نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سال سوم هجری قمری، زمانی که ۱۵ روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود، چشمان شهر پیامبر به میلادش منور گشت… چقدر زیبا شده بود مدینه و چقد خرسند گشت پیامبر مهربانیها …
خلاصه رمان سیدالصبر
آن هنگام که خداوند نامش را حسن برگزید من در کنار سرور زنان عالم بودم و شادی رنگ گرفته به دیوارهای گلی خانه را میدیدم آخر اون نخستین ثمره عشق مولا علی و حضرت زهرا سلام الله علیها و اولین نوهی نبی خدا بود! پیامبر او را بسیار دوست داشت و همواره او را سوار بر اشتر خودش به شرق و غرب میبرد وقتی هنگام نماز جماعت میشد و مولا بر کمر پیامبر سوار میشدند و مردم از طولانی شدن نماز سوال میکردند، پیامبر میفرمود: می خواستم به خواست خودش پایین بیاید. آری او عزیز کردهی نبی اکرم بود که حتی او را
سید میخواندند و سعی داشتند بزرگی روح مولایم را به ما هم بشناسانند ولی افسوس که ما دیر متوجه شدیم! روزی وقتی در حال آسیاب کردن گندم برای پختن نان بودم متوجه نجواهایش با مادرش زهرای مرضیه«س» شدم باورش سخت بود که یک کودک ۷ ساله دارای چنین جایگاهی باشد که حتی آیات نازل شده به سوی پیامبر را هم ببیند. او پیوسته بزرگتر میشد و مایه ی افتخار اهل بيت «ع» حتی وقتی به مولایم گفتند که بر جای امیر مومنان «ع» بر تخت خلافت بنشیند فرمود: به خدا چنین نخواهد شد تو ای عبدالله بن عمر
میبینم امروز و فردا کشته خواهی شد همانا که شیطان تو را فریفته است. ایامی بعد عبدالله بن عمر در جنگ صفین کشته شد! نمیدانم چگونه بخشندگیشان را توصیف کنم؟! چه کسی را میشناسید که حاضر شود سه بار به طور کامل و دوبار نصف اموالش را ببخشد؟ که خودم با چشمانم دیدم بارنامه ای را که شامل اموال ۱۰ میشد به خدمتکاری که کفششان را تمیز میکرد بخشیدند! به راستی که کریم اهل بیت «ع» لقب شایستهای برایشان بود. سخاوتشان هم زیبا بود وقتی فقیری از مولا دعوت به هم سفرگی کرد مولا بی درنگ پذیرفت و …
- انتشار : 10/02/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403